شخصی میآید در کوچه جلوی پیغمبر را میگیرد، مدعی میشود که من از تو طلبکارم، طلب مرا الآن باید بدهی. پیغمبر میگوید: اولاً تو از من طلبکار نیستی و بیخود ادعا میکنی، و ثانیاً الآن پول همراهم نیست، اجازه بده بروم. میگوید: یک قدم نمیگذارم آن طرف بروی (پیغمبر هم میخواهد برود در نماز شرکت کند) همین جا باید پول من را بدهی و دین مرا بپردازی. هرچه پیغمبر با او نرمش نشان میدهد او بیشتر خشونت میورزد تا آنجا که با پیغمبر گلاویز میشود و ردای پیغمبر را لوله میکند، دور گردن ایشان میپیچد و میکشد که اثر قرمزیاش در گردن پیغمبر ظاهر میشود. مسلمین میآیند که چرا پیغمبر دیر کرد، میبینند یک یهودی چنین ادعایی دارد. میخواهند خشونت کنند، پیغمبر میگوید: کاری نداشته باشید، من خودم میدانم با رفیقم چه کنم. آنقدر نرمش نشان میدهد که یهودی همان جا میگوید:
«اشْهَدُ انْ لا الهَ الَّااللهُ وَ اشْهَدُ انَّک رَسولُ اللهِ» و میگوید تو با چنین قدرتی که داری این همه تحمل [نشان میدهی؟!] این تحمل، تحمل یک فرد عادی نیست، پیغمبرانه است.
#حجاب
#محرم
استاد مطهری، سیری در سیره نبوی، ص۲۰۷