حجم مادری از صبح زووود تا شب بالاست! شب هنگام شام خوردن، فاطمه یادش می افتد که زخم دهانش خوب شده گویا امروز! و می‌گوید: من خوب شدم! می‌گویم: یعنی تو، دهانت هستی؟ می‌گوید: نه می‌گویم: دست و پایت چه طور؟ تو چه هستی؟ و با خستگی قاشق دهان زینب می‌گذارم و به خودم می‌گویم: ول بده اسماء! این روزها داری می‌بینی که تفکر کودک اول خودت را به چالش می‌کشد! فاطمه می‌گوید: من روحم هستم! حرف درون ام را گوش میدم و نمی پرسم: روحت کجاست؟ چیست؟😁 هشتگ رفیق بی کلک مادر https://eitaa.com/masirelaallah