3 نگاه استاد تو صورت من خشک شد. همونطور بهم‌خیره بود و منم دستم بالا بود. به آرومی لب زد_ خانم‌فتح الهی؟ به تایید سر تکون دادم_ بله. لحظه ای بعد نگاهشو از من گرفت و به حضور غیاب ادامه داد. سردرگم بودم از رفتار عجیب استاد. استاد خودشو حامد طاهری معرفی کرد. هراز گاهی سر کلاس متوجه نگاه های استاد طاهری می‌شدم و خیلی معذبم می‌کرد. کلاس که تموم شد بی اهمیت به نگاه ها و رفتاراش سریع با ساره بیرون اومدیم. ساره گفت: متوجه نگاهای استاد به خودت شدی؟ دوست نداشتم حرفم بیفته سر زبون دانشجوها. گفتم: استاد برای اینکه دانشجوهاش رو بشناسه به همه نگاه میکنه، مکثی کرد و بعد ادامه داد _ اما طرف به نظر نگاهش خیلی دنبال تو بود . عصبی لب زدم_ اصلا همچین چیزی نیست‌... ادامه دارد. کپی حرام.