✅دانستنیهای مرگ یزیدلعنت الله علیه درسال مرگ آن خبیث👇 💠در خصوص مرگ یزید(لعنت خدا بر اوباد) روایات زیاد و متفاوتی وجود دارد: گروهی سبب مرگ یزید را مستی بیش از حد عنوان می‌کنند و می‌گویند روزی در حالت مستی، میمون خود را بر خری وحشی سوار کرده بود و در پی او می­‎تاخت تا اینکه از اسب فرو افتاد و از دنیا رفت. برخی نیز می‌گویند بر اثر بیماری ذات الجنب (عفونت ریه) از دنیا رفت و او را در دمشق دفن کردند. 💠چگونگی مرگ یزید از شیخ صدوق: یزید شب با حال مستی خوابید و صبح او را مرده یافتند، در حالیکه بدن او تغییر کرده مثل آنکه قیر مالیده شده باشد. بدن نحسش را در باب الصغیر دمشق دفن کردند. 💠چگونگی مرگ یزید از الکامل فی التاریخ: سبب مرگ یزید، اصابت پاره سنگی از منجنیق به یک طرف صورت او بود، که همین امر باعث شد مدّتی مریض شده و بمیرد. 💠روایت دیگر در مورد چگونگی مرگ یزید: برخی عقیده دارند که وی به وسیله سلمى دختر «حـجـر بـن عـدى کندى» و با همکارى «عبدالرحمان» برادرزاده حجر، مسموم شده و به مجازات رسیده است. 💠شیخ عباس قمی می‌نویسد: در روایت شیخ صدوق است که وی به بلای ناگهانی هلاک گشت. شب به حالت مستی به خواب رفت. صبح او را مرده یافتند و چنان تغییر کرده بود که گویا او را قیر مالیده بودند. 💠روایت دیگر از چگونگی مرگ یزید: او در سال ۶۴ هجری قمری، روزی با ده هزار نفر از سواره نظام لشکر خود به قصد شکار، از دمشق بیرون آمد، و خود سوار بر اسب بود، او و لشکرش به اندازه دو روز از دمشق دور شدند، در آنجا (در بیابان) آهوی زیبایی نظراو را جلب کرد، یزید که می‌خواست غرور و چابکی خود را نشان دهد به همراهان می‌گوید؛ هیچ کس با من نیاید، و من تنها می‌خواهم به دنبال این آهو بروم و آن را صید کنم. 💠یزید تنها سوار بر اسب به دنبال آهو حرکت می‌کند، آهو پا به فرار گذاشته و همچنان فرار می‌کند و یزید با آخرین سرعت به دنبال او حرکت می‌کند، تا به بیابان هولناک و وحشتناکی می‌رسد و همچنان از این دره به آن دره، به دنبال آهو می‌رود. در وسط آن بیابان وحشت زا، آهو از نظرش ناپدید شد. از طرفی به شدت تشنه می‌شود، در آنجا هرچه تلاش می‌کند به آب دست نمی‌یابد. 💠ناگاه مردی را می‌بیند که ظرفی آب در دست دارد، به او التماس می‌کند که اندکی آب به من بده اگر تو مرا بشناسی، به من احترام شایانی خواهی گذاشت. آن مرد می‌گوید تو کیستی؟ یزید می‌گوید؛ من خلیفه مسلمانان یزید بن معاویه هستم. آن مرد گفت: پس تو همان قاتل حسین بن علی (ع) هستی. سوگند به خدا تو را می‌کشم، چنان که تو حسین (ع) را کشتی، با شمشیر به دنبال یزید حرکت کرده، یزید از ترس، با اسب خود فرار می‌کند، اسب از برق شمشیر آن مرد وحشت زده شد و می‌رمد، به طوری که یزید از پشت آن واژگون شده و زیر دست و پای اسب تکه تکه می‌شود. 🌷🕌🌷 @masjed_14_m