هدایت شده از نوجوان امروزی
🌸✨ كرامات حضرت عبدالعظيم"عليه‌السلام" / هدیه‌ی سیدالكریم"علیه‌السّلام" 🌹 طلبه سیّدی، پس از آنكه مقطعی از درسش را در نجف به پایان می‌برد به تهران می‌آید و مقدّمات ازدواج ایشان فراهم می‌گردد. دختری معرّفی می‌شود و به خواستگاری می‌روند، مسائل مطابق سلیقه طرفین طی می‌شود جز اینكه پدر دختر شرطی را برای داماد مطرح می‌كند، تا پس از تحقّق آن دختر به خانه بخت برود. 🌺 شرط پدر دختر تهیه این اقلام بود: یك جفت گوشواره، 4 عدد النگو، 2 عدد پیراهن، 2 قواره چادری و 2 جفت كفش. 🌹 اگر چه درخواست خانواده عروس چندان سخت و چشمگیر نبود، لكن برای آن عالم بزرگوار تهیه همین قدر هم مقدور نبود. ایشان ناامید از انجام شرط، عازم قم می شود. امّا قبل از حركت به سمت قم به قصد زیارت حضرت عبدالعظیم"علیه‌السّلام" در شهرری توقّف می‌كند. 🌺 آن عالم بزرگوار قبل از آنكه به حرم مشرّف شود، دقایقی را در حیاط صحن و مقابل ایوان می‌ایستد. تمام حواسش به شرطی است كه از عهده انجام آن برنیامده است. در این لحظه كاملاً متوجّه آن حضرت می‌شود و مشكل را با آن وجود مقدّس در میان می‌گذارد. در حالتی دل شكسته زار زار می‌گرید و برای آنكه كسی متوّجه نشود عبایش را روی صورتش می‌گیرد.