🌹چند لحظه بعد، كسی دست روی شانه‌اش می‌گذارد و آرام به گوشش می‌خواند: كه آقا، بسته‌تان را بردارید تا خدای نكرده كسی آن را نبرد! و ایشان ناراحت از اینكه او را از چنین حالی بیرون آورده‌اند، مكثی می‌كند و بعد چشم می‌اندازد، بسته‌ای جلوی پایش افتاده است! ابتدا اعتنا نمی‌كند، امّا، بلافاصله طنین صدایی را كه لحظاتی قبل او را متوجّه این بسته كرده بود در ذهنش می‌نشیند. نگاه جستجوگرش كسی را نمی‌یابد. بسته را می‌گشاید. درون بسته این اشیاء به طور مرتّب چیده شده بود: 🌺 2 جفت كفش زنانه، 2 قواره چادری، 2 عدد پیراهن، 4 عدد النگوی طلا و یك جفت گوشواره. 🌹 «اين طلبه كسی نبود، جز مرحوم از علماء فقيد و مراجع تقليد عظام كه پس از اين كرامت نيز «خادم افتخاری» آستان مقدّس حضرت عبدالعظيم عليه السّْلام شده و تا آخر عمر شريفشان اين مدال خادمی را به سينه داشتند.» "علیه‌السلام"