💢شاعران، ماسک و قرنطینه 🔹فردوسی: چنین گفت فردوسی پاکزاد چو خواهی که هر دم بیابی مراد بزن ماسک بر چهره ، دستت بشور سر و کار تو تا نیفتد به گور 🔹️شهریار: آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟ بی وفا حالا در این اوضاع وانفسا چرا؟ 🔹حافظ: دوش می آمد و رخساره بر افروخته بود بینی اش بر اثر ماسک زدن سوخته بود 🔹️ملک الشعرا برو ماسک می زن، مگو چیست ماسک که خود مایه‌ی زندگانی ست ماسک 🔹عراقی: ای دوست، تو را به هر مکان می‌جستم هر دم خبرت از این و آن می‌جستم دیدم که بدون ماسک حاضر شده‌ای خجلت زده‌ام کز تو نشان می‌جستم 🔹️خیام: آن قصر که جمشید در او جام گرفت آهو بچه کرد و شیر آرام گرفت بهرام که ماسک خود نمی‌زد همه عمر دیدی که چگونه گور بهرام گرفت ؟! 🔹رودکی: گر داخل خانه ات نشستی، مردی در بر دگران اگر ببستی، مردی مردی نبود سفر در این وضع خراب شاخ کرونا اگر شکستی، مردی 🔹️مولوی: در هوایت بی‌قرارم، بی‌قرارم روز و شب ماسک خود را بر ندارم، برندارم روز و شب. 😂 ✌️دفتر فرهنگی۵۷: https://eitaa.com/joinchat/1642528771Cd4c62ac002