خطر می افتد. . آنها در مورد دموکراسی و نظام بازار تردیدهای اساسی خواهند داشت. آیا چنین سیستمی هنوز هم می تواند به من زندگی بهتری بدهد؟ آنها حق دارند اینقدر بدبین باشند و حق دارند به یک جنبش سیاسی رادیکال بپیوندند. در بریتانیا سقوط نظام سیاسی بارزتر است. شعار پرطنین برگزید، کنترل را پس بگیرید، گویای همه چیز است. مردم بر این باورند که سرنوشت آنها دیگر در دست آنها نیست، بنابراین می خواهند "کنترل خود را پس بگیرند". و راه مستقیم "بازپس گیری کنترل" خروج از اتحادیه اروپا است. آنها از اتحادیه اروپا متنفرند، از سیاست های قدیمی متنفرند، و از نظر سیاسی تخیل بیشتری می خواهند. در تحلیل نهایی، نظام سیاسی گذشته نتوانست به نفع انگلیسی ها باشد و حتی زندگی آنها را بدتر و بدتر کرد، اما رهبران سیاسی در راس این امر متوجه این موضوع نشدند. بنابراین، آنها شکست خوردند. در مورد ایالات متحده، اگرچه آمریکایی ها به اردوگاه غربی تعلق دارند، اما آنها همیشه ستانداردهای بشردوستانه (به معنای دین) متفاوت از اروپا داشته اند. حساسیت آمریکایی ها به مسائل آب و هوا، برابری، تعادل اجتماعی، به همان شکلی که اروپا وجود دارد وجود ندارد (به این معنی است که تفاوت بین غنی و فقیر در ایالات متحده بسیار بیشتر از اروپا است). تفاوت های آشکاری بین تمدن آمریکا و تمدن اروپایی وجود دارد. اگرچه ایالات متحده و اروپا عمیقاً همسو هستند، اما اختلافات ما همیشه وجود داشته است. روی کار آمدن ترامپ تفاوت‌های اصلی را بزرگ‌تر کرد. باید تاکید کنم که اروپا با آمریکا متفاوت است. البته، طرح تمدن اروپا را نمی‌توان توسط کاتولیک‌های مجارستانی یا مسیحیان ارتدوکس روسی تصمیم‌گیری کرد، اما پیگیری طولانی‌مدت اروپا با ایالات متحده برای بیرون راندن روسیه از قاره اروپا لزوماً صحیح نیست. ایالات متحده باید با روسیه و اروپا مقابله کند، اما آیا اروپا به آن نیاز دارد؟ اروپا برای بیرون راندن روسیه با ایالات متحده همکاری می کند که ممکن است بزرگترین اشتباه ژئوپلیتیک اروپا در قرن بیست و یکم باشد. نتیجه اخراج روسیه این است که پوتین چاره ای جز در آغوش گرفتن چین ندارد و این فقط به چین و روسیه فرصتی برای گرم شدن می دهد. بگذارید یکی از رقبای ما با دیگری ترکیب شود و دردسر بزرگی ایجاد کند، کاری که آمریکایی ها انجام می دهند. اگر اروپا روسیه را بیرون نمی کرد، سیاست های روسیه هرگز تا این حد ضد غربی نمی بود. اکنون از نظر ژئوپلیتیکی نمی توان این همه کمک به قدرت های بزرگ شرق کرد. اما مشکل اروپا ارتش است. به دلیل وجود ناتو، تشکیل ارتش اروپایی دیگر برای اروپا بسیار دشوار می شود و تا زمانی که «ارتش اروپایی» وجود نداشته باشد، اروپا با دستورات سیاسی ایالات متحده کنترل می شود. متأسفانه، وقتی در این مورد با آنگلا مرکل صدراعظم آلمان صحبت کردم، همه ما بدبین بودیم. در اروپا هیچکس توانایی تشکیل ارتش اروپایی را ندارد . تنها سیاست، سرمایه گذاری. اما ارتش اروپا نقطه کلیدی برای کنترل و تعادل ایالات متحده است. بدون ارتش اروپا، اروپا اصلاً استقلال واقعی نخواهد داشت. بله، ایالات متحده متحد دراز مدت ما است، اما در عین حال او متحدی است که مدت هاست ما را می رباید. فرانسه یک قدرت دیپلماتیک قدرتمند، عضو دائمی شورای امنیت و قلب اتحادیه اروپا است. خارج کردن روسیه از اروپا ممکن است یک اشتباه استراتژیک کاملاً گسترده باشد. اگر فرانسه نتواند روسیه را به اروپا بازگرداند، چون تمایلی به ادامه تعامل خود نخواهد داشت و به تنش ها دامن می زند و روسیه را منزوی می کند. در حال حاضر، نه روسیه و نه آن قدرت شرقی هیچ علاقه ای به ایجاد اتحاد ندارند، اما هیچ کس مطمئن نیست که آیا جهان غرب شدید و شدیدتر فشار می آورد یا خیر. آیا چین و روسیه همچنان با قاطعیت خواهند گفت که ما با هم ائتلاف نخواهیم کرد؟ آیا دشمن دوست ما لزوماً دشمن ماست؟ روسیه دشمن آمریکاست پس باید دشمن اروپا هم باشد؟ ما باید اعتماد و معماری امنیتی جدید خود اروپا را بسازیم، زیرا اگر روابط با روسیه را کاهش دهیم، صلح در این قاره برقرار نخواهد شد. آمریکایی ها می گویند کشوری که سرمایه گذاری هنگفتی روی تسلیحات و تجهیزات می کند، جمعیتی رو به افول است، کشوری کهنسال است. آمریکایی ها از من می پرسند آیا باید از این کشور بترسیم؟ آیا ما باید با چنین کشوری آشتی کنیم؟ از آمریکایی ها پرسیدم که در مورد مبادله مواضع روسیه و کانادا چطور؟ علاوه بر آشفتگی اقتصادی و آشفتگی ژئوپلیتیکی، سومین آشفتگی بزرگی که اکنون در حال تجربه آن هستیم، بدون شک نابسامانی انقلاب تکنولوژیک است. اینترنت داده های بزرگ، رسانه های اجتماعی، هوش مصنوعی، زمانی که هوش بزرگ در جهانی شدن گسترش می یابد، پیشرفت تکنولوژی اطلاعات با سرعت بی سابقه ای در حال توسعه است. یکی از مشکلات جهانی شدن هوش، جهانی شدن احساسات، خشونت