جایی برسی از خانه خودتان شروع کن! دل خواهرت را شکستی. برو درستش کن. دل مادر و پدر را شکستی. از خانه شروع کنید.
جوانانی هستند که محاسن دارند، انگشتر دارند، عطر تی رز هم می زنند، در بیرون هیئت ولی در منزل بروی بپرسی، هیچکس از او راضی نیست. پس برای چه هیئت رفته بودی؟ چرا جلسه رفته بودی؟ پس استاد یعنی چه؟
8- اگر صدای خوشی می شنوید، خوشتان می آید، باید سجده شکر به جا بیاورید. چون عده ای درک نمی کنند. این نعمت توجه به ظرایف است.
9- تقوا مراتب دارد. مراتب عالیه دارد. مراتب نازله دارد. وقتی قرآن نازل شد مردم چند دسته بودند. عده ای می گفتند اصلا گوش ندهید. حتی سرو صدا راه می انداختند تا کسی قران را نشنود. دسته دیگر می گفتند آقا صدا نکنید ببینیم چه می گوید؟ این از مراتب نازله تقوا بود. خیلی از این ها بعد از گوش دادن منقلب شدند. قران هدایتشان کرد. بی خود نبود که خانه و قوم و خویش خود را ترک کردند و رفتند جلوی نیزه و شمشیر، همراه پیامبر جنگیدند.
10- قران ظرایفی دارد که متقین می فهند. ظرایف قرآن برای متقین است.
11- اول مظلوم از انسان ها امیر المومنین است و در دعاها دعای کمیل. این دعا خیلی مظلوم است. در تیراژ بالا چاپ می شود، هر مجلسی هم که بروید دعای کمیل داریم.
اولا که وسط دعای کمیل، سخنرانی می کنند که دعای کمیل می شود سه ساعت. دعای کمیل بیست دقیقه است.
ما حق نداریم دعای امیرالمومنین را بکنیم سه ساعت.
اگر استادی نورانیتی داری، مختصر توضیح بده. وسط دعا هرچه شعر بلد است می خواند. همه بیچاره می شوند. جوان ها زده می شوند. می گویند جوان نمی رود دعای کمیل. خوب تو نمی گذاری.
مولوی می گوید در قدیم موذن بدصدایی بود. دیدند روزی صف بلندی از هدایا و تحفه ها تشکیل شده برای این موذن بدصدا. تعجب کرد و علت را پرسید. گفتند همه این افراد در صف مسیحی هستند. گفت چرا برای من تحفه آورده اند. گفتند برای صدایت. گفت صدای من که بد است.
گفتند این مسیحی ها شش ماه با یک دختر مسیحی سر مسلمان شدنش بحث داشتند. دختر اصرار داشت که من می خواهم مسلمان بشوم. مسیحی ها هم در طول شش ماه نتوانستند او را قانع کنند. صدای تو را که شنید گفت من اصلا اسلام را نمی خواهم. این تحفه و هدایا قدردانی مسیحیان از توست.
12- کشف و شهود صحیح فرقی با برهان ندارد. الا در ظهور و خفا.
13- شیطان را باید شناخت. شعار می دهند می گویند شیطان قوی است. نه شیطان قوی نیست؛ ما شیطان را رو می دهیم. ما بچه بودیم در محلات و خانه های پر درخت تبریز بازی می کردیم. دیدیم ناله یکی از بچه ها بلند شد. دیدیم یک بچه عقرب پیدا شد از مورچه کمی بزرگتر. این بچه داشت سیاه می شد طفلک.
بچه عقرب از بند انگشت هم کوچک تر بود. عقرب فقط یک لنگه کفش می خواهد. شما الان نمی توانید بگوئید عقرب قوی است ولی موذی است. رو بدهی میاید در آستین آدم.
شیطان هم ضعیف است. نگویید قوی است. این طور بگویید روبروی خدا ایستاده اید. شیطان قوی نیست؛ موذی است.
14- خداوند در قرآن می فرماید بر بنده من، کسی تسلط ندارد. تسلط شیطان بر کسانی است که دنبالش می روند. جوانان عزیز، اخلاقتان را زیباتر بکنید، نمازها را مرتب بخوانید، مساله والدین را رعایت کنید و عمل به وظیفه بکنید مطمئن باشید شیطان می رود.
15- جسارت به یک مقام نشان بزرگی اوست. چون دشمن چیزی جز بی حرمتی و جسارت ندارد.
16- دعا از معجزات قولی پیامبر است.
17- آدم این را متوجه شود که جز خدا کسی جواب مضطر را نمی دهد، همه کارهایش درست می شود. دعای امن یجیب را با جان بخوانید!
18- آقایان حیف تان نمی آید مادرها را اذیت می کنید؟ سید رضی جامع نهج البلاغه پس از مرگ مادرش گفت: "بعد از این با کدام دست بلاها را رد کنم؟" دست مادر که بالا می رود بلاها از شما دور می شود. حیف نیست سر یک چیز جزئی مادر را می رنجانید؟ از مجلس روضه برگشته مادر را می رنجاند؛ قبول باشد!
19- آشیخ موسی دبستانی را من زیارت کردم. خیلی لطیف بود. از شاگردان آیت الله قاضی بود. یک شب بلند می شود برای نماز شب. قبل از بیدار شدن برای نماز شب در خواب می بیند که یک نفر گفت: یا موسی اقبل و لا تخف انک من العاملین ( ای موسی رو کن و نترس که تو در امانی) نماز شب را خواند و خوابید، دیگر بلند نشد. همان طور در خواب رفت.
20- سفره خدا بزرگ است. پیرزنی نابینایی جلوی حضرت موسی را گرفت. گفت دعا کن خدا چشمانم را برگرداند. حضرت موسی گفت باشد. پیرزن گفت دعا کن جمالم را هم برگرداند. حضرت یک توقفی کرد. با خود گفت چشمانش را خدا داد ، دیگر زیبایی و.... وحی آمد که موسی چرا فکر می کنی؟ مگر از تو می خواهد؟