داستان تئاتر امروز از این قراره که خانواده ای در ایام اربعین راهی کربلا میشن 🚩 خانومی با بچه ی شش ماهه 👼 و مادری که رو ویلچره و نوه ش رو بغل گرفته تو شلوغیا و جابجاییا این خانوم مادر و بچه ش رو گم میکنه😔 از طرفی خانوم عربی به حرم حضرت عباس علیه السلام میاد و رو‌ به ضریح حضرت میگه: «یا کفیل زینب سلام الله علیها من چیزی ندارم از زائرات پذیرایی کنم تو خودت یکاریش کن که من شرمنده ت نشم😭» شب اون خانوم عرب حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام رو به خواب میبینه و بهش میگه که سه روز طفل شش ماهه ای مهمانت خواهد شد 😭😭 خلاصه اون خانوم عرب هر روز به همراه اون نوه و مادربزرگ به حرم میره تا مادر طفل پیدا بشه در آخر.... خانومی که طفلش رو گم کرده تو حرم پیداشون میکنه😭🥺 و اون خانوم عرب میگه من مطمئن بودم روز سوم پیدامون میکنی چون حضرت عباس اینطور بهم گفته بود 💔 میدونی چی میخام بگم؟؟ حضرت عباس «او امانی است که ترسیدگان و بی پناهان به آن پناه می‌برند....» 🍃تو میتونی برای امامت امن باشی؟ 🍃میتونی سختی تحمل کنی و آدم‌حسابی امام زمانت باشی؟ تو کافی بخوای 🤲 دستتو رها نمیکنن.... 🖌 نویسنده‌ نمایش در قاب عاشورا سرکار خانم پهلوان 🎭 خادمیار تخصصی خانم غلامی 📷خادمیار تخصصی خانم پورهمت ‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‎‎‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‎‌‌‎‌ °•°•°●•°•°•°🥀🌞•°•●•°•°•° https://eitaa.com/joinchat/3969187913C5562147d4c °•°•°●•°•°°🥀🌞•°•●•°•°•°