🔴 استالین دیکتاتور شوروی، در یکی از جلسات معمول خود، خواست که برای او مرغی بیاورند: 🐓 🔹او آن را گرفت و در حالیکه با یك دست گلوي مرغ را می فشرد با دست دیگر شروع به کندن پرهای آن مرغ کرد... 🔹مرغ از درد فریاد می زد و سعی می کرد از هر راهی که شده فرار کند ولی نتوانست چون دستان استالین برای او خیلی نیرومند بود. ‏خلاصه استالین بدون هیچ مشکلی توانست همه پرها را از بدن مرغ بکند و پس از پایان کار به یارانش گفت: "حالا ببینید چه اتفاقی می افتد... 🔹او مرغ را روی زمین گذاشت و از او دور شد، رفت تا مقداری گندم بیآورد...🌾 🌾سپس استالین با دانه های گندمی که در دست داشت مرغ را به هر گوشه ای از اتاق بسمت خود میکشید. 🔹در همه این مراحل مرغ پی در پی او را تعقیب میکرد و قدم به قدم دنبال او میرفت.‏ 🔹در این مرحله استالین به دستیاران متعجب خود روی کرد و گفت : ساده لوح ها به همین راحتی اداره می شوند... 🐓مشاهده کردید که مرغ با وجود تحمل تمام دردهائی که من برای او ایجاد کردم باز هم مرا تعقیب کرد تا دانه ای برای زنده بودنش از من بگیرد...‏ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹بـا فروارد کردن مطالب کــانــال از ما کنـیـد😘🙏 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d