💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
روم به دبوار درود دوستان به این کلیپ دقت کنید آن جوانی که ابتدای فیلم در میان دو دختر می بینید روم به دیوار قاتل است به هر دلیل قاتل است و قضا حکم به قصاص با طناب دار داده است اما حکم بزرگان ایل و طایفه ورای حکم قضاست و چیز دیگریست نا گفته نماند محل وقوع فیروز آباد فارس است ایل قشقایی طائفه شش بلوکی. بجای حکم مردود قصاص به سنت ایل روی آورده اند ( خون بس.) عروس کردن خواهر قاتل برای خانواده مقتول نوازنده ایل بنام استاد ابراهیم رو به دیوار هنر نمایی آغار می کند و ساز غمانه می نوازد یا ساز وارونه و اشک همه را در می آورد مرد قاتل تجسم یک زندانی رنج دیده رنگ و رخسار باخته در میان اشک و آواز خواهران چون تندیسی سنگی سرد و بی روح ایستاده است و معلوم نیست به آواز فراقی خواهران دل سپرده است ساز غمونه در عروسی خواهرش یا نظاره گر به مسلخ رفتن خواهر ایثارگر خود است عروسی است و اگر عروس در لباس سفید پیدا نبود بینده تصور مصیبتی جانکاه می کرد آری دختر فداکار به مسلخ عشق می رود تا خون بس شود او سیاووش وار آماده است تا هرچه از زندگی و عشق و آرزو و امید در مخیله اش پرورانده بود فرش قدمهای راسخ خود کند تا شاهد طناب دار بر حلقوم برادرش نباشد او به میان آتش می رود نه آتشی که از او بگذرد بلکه آتشی که باید با ان زندگی کند او به عنوان یک قهرمان بازنده و شکست خورده و محکوم پا به چنین میدانی می گذارد هر چه هست او یک آرش است یک ایثارگر به تمام معنی است می رود تا خط بطلان ان بر قلم قضا بکشد و ثابت کند که خون را با خون نمی شویند در این پلان و این نمایش بدون کارگردانی و نویسنده گی هر کسی هنر مندانه. نقش ایفا می کند و قهرمان دوم این نمایش استا ابراهیم است که غمگنانه می نوازد و از یک نمایش جشن و عروسی که بزرگترین آرزوی یک دختر است اوج غم و مصیبت را تداعی می کند روم به دیوار اما ناچار است رو بر گیرد از دیوار و به عروس بفهماند که جشن عروسی او است و می. خواهد او را تا خانه بخت همراهی کند عروس مصمم است در میان اشک و فغان پدر و مادر و خواهر و برادر و همه کسانیکه او را دوست می دارند خم به آبرو نیاورد و مصمم است که به دیگران بفهماند که به میل و 'رغبت پای در این راه گذاشته است و باید تمامی ناملایمات روزگار و زندگی مشترک را خود مقصر بداند سعد و نحس که نه از همین ابتدا مشخص است که او قدمش نحس و بد یمن است او وظیفه ای بس بزرگ بر دوش دارد بجای مرگ که کار چندان سختی نیست و( قضا هم بخاطر همین سهولت کار او را برگزیده است) مسولیت زنده کردن و زندگی دو طائفه بر دوش زنانه خود که صد پهلوان از ایفای این نقش عاجزند هموار کند خون بس خوب یا بد چاره ای بوده است که ایلیاتی ها برای بقا برگزیده اند و شاید در واپسین لحظه های عمر دور و دراز خود بسر می برد و شاید دیگر شاهدش نباشیم و تصویر زیبا و زنده ای از یک آئین چند هزار ساله است که شرف الموت است روم به دیوار که دیگر شاهدش نباشیم اصلا قتلی نباشد که چنین معامله ای را شاهد باشیم اول تابستان هزار و چهارصد یحیی حسینی https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d