شخصی مرده بود هنگام تلقین دادن او، دانایی نزد شیخ امد وبدو گفت:یا شیخ این مرد در زمان حیاتش یک بار مرا با چوبی کتک زد ، چون زورم به اونرسید نتوانستم انتقام خود را از او بگیرم حالا که مرده می خواهم او را چند ضربه چوب بزنم تا دردی را که من کشیده ام او هم بکشد وگناه کتکی را که به من زده باخود نبرد، شیخ رو به ان مرد کرد و گفت: تو مگر مجنونی، این که مرده است ودرد چوبی را که به او می زنی نمی فهمد تا زنده بود باید انتقامت رامی گرفتی . مرد رو به شیخ کرد و گفت: چگونه است که صدای تشهد تو را می شنود و می فهمد اما درد چوب مرا نمی فهمد! ؟ 👤 عبید زاکانی 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d