🕊🌹🕊
ڪاروان عمر،مےتازد بہ تندے اے دریغ!
حسرت دیدار بر دل،مہربان من،بیــا
غمسراے بخت من در اشتیاق پاے توست
چشم بر راہ تو دارم،میہمان من بیــا
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
✨صبحت بخیر امید فرداها✨
🌺🌺🌹🌺🌹🌺🌹
﷽❣
#سلام_امام_زمانم ❣﷽
🙏ما
زیر سایه ی شما
سر و سامان گرفتیم!
و این طور
بی سر و سامان
عشق شما شدیم!
📌بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم....
🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹
⚘﷽⚘
⚘الســـــــــــــلام علیکــــــــ یامـولانا یا صـاحب الزمـان (عج)⚘
دلمان آغوشِ امنات را میخواهد آقـاجـان
مردم از سیل و زلزله و بیمارے میترسند
من از روزهایی کہ
یکی یکی در فراقات شب میشوند
از روزگار جوانیام که دور از تو تباه شد.
دلمان آغوشِ امنات را میخواهد آقـاجـان
ما از روزهاے بیکسی و بیپناهی میترسیم ،
از روزهایی که بیتو مردهایم.
نفس کشیدن کہ زندگی کردن نیست
ما براے زنده بودن
براے زندگی کردن
تــو را میخواهیـــم آقـاجـان
بهوصلِخوددواییکندلِدیــوانہيمارا.
در افق آرزوهایم
تنها⚘أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج⚘را میبینم...
🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹
📌 مهر مهدوی...
🍲 بیا دیگه دیر شد؛ نمیخوایم به مردم صبحونه بدیم که! این مامان ما هم دلش خوشهها! کار هر سالهش شده غذا دادن به یه مشت فقیر بیچاره، اونم تو این اوضاع بیپولی. همش تقصیر توئهها! روشن کن بریم.
🛣 این دفعه بریم محلهٔ قدیم عمو جعفر؛ من اونجا به کارم میرسم، تو هم اینا رو پخش کن. بیا منو سوار کن. یکی از این غذاها رو من برمیدارم. همینجا منو پیاده کن با ابراهیم قرار گذاشتم. حالا تا این بیاد زیر پای ما علف سبز شده.
🌿 یه صدایی شنیدم. از لای شمشادها نگاه کردم دیدم داره غذا رو با خوشحالی میخوره. ظرف غذایی که تمومش کرده بود، گذاشت و رفت. روی ظرف نوشته بود:
#مهر_مهدوی «این غذا از طرف امام زمان است التماس دعا»
🍛 نمیدونم چرا؟! ولی مو به تنم سیخ شد.
یه لحظه به خودم گفتم نذری دادنم کار باحالیه انگار... اینم از ماشین. ابراهیم، خدا بگم چیکارت کنه! اینقدر نیومدی که نذریها رو پخش کرد.
🚗 توی ماشین بوی جوهر میومد. دستشم ماژیکی شده بود. خیلی وقته که دیگه سر از کارش درنمیارم. کاشکی از اون ظرف غذا یک عکس میگرفتم.
📖
#شب_قدر
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d