📘حکایت پادشاه و دار
پادشاه به نجارش گفت:
فردا اعدامت مي کنم،
نجار آن شب نتوانست بخوابد.
همسر نجار گفت:
مانند هر شب بخواب، پروردگارت يگانه است و درهای گشايش بسيار،
کلام همسرش آرامشی بردلش ايجاد کرد و چشمانش سنگين شد و خوابيد.
صبح صدای پای سربازان را شنيد، چهرهاش دگرگون شد و با نااميدی، پشيمانی وافسوس به همسرش نگاه کرد که دريغا باورت کردم، بادست لرزان در را باز کرد و دستانش را جلوبرد تا سربازان زنجير کنند.دو سرباز با تعجب گفتند:
پادشاه مرده و از تو میخواهيم تابوتی برايش بسازی،.
چهره نجار برقی زد و نگاهی از روی عذرخواهی به همسرش انداخت، همسرش لبخندی زد وگفت:
"مانند هرشب آرام بخواب، زيرا پروردگار يکتا هست و درهای گشايش بسيارند "
فکر زيادی بنده را خسته میکند، درحالي که خداوند تبارک وتعالی مالک و تدبير کننده کارهاست
🌨❄️⛄️❄️🌨
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d