📍یکی از دانشجویانِ معترض گفت: الآن ما بیایم حرفامونو بزنیم یا مقابل مسئولین دانشگاه حرف بزنیم چه تاثیری داره؟ چی تغییر میکنه؟ بهش گفتم پس میخواین چیکار کنین؟ گفت اعتراض تا گرفتنِ حقِ طبیعیِ خودمون! اما آخرین نفری که صدایِ من براش خیلی بالا رفت و همه توجهات به ما جلب شد این بود که: *به یکی از دانشجویانِ معترض گفتم: ببین برادرِ من؛ من هم سال ۹۶ دانشگاه بودم، هم سال ۹۸ ...کامل جوِ دانشگاه و دانشجو رو میشناسم. تجمعی که هیجانات و احساسات درش حکمفرما بشه، نتیجه و خروجی اش نابودیه...برات یک مثال میزنم. سال ۹۶ کفِ همین دانشگاه، رگباری تریبون آزاد و کرسی آزاداندیشی و تجمعاتِ انتخاباتی برگزار میشد. دانشگاه شده بود بمبِ هیجانات و احساسات هرچه ما از سر خیرخواهی فریاد میزدیم دوستان، برادران، خواهران؛ منطقی و مستدل بیاین بگین چرا روحانی؟ با نهایتِ هیجان و احساسات میگفتین چون آزادی میاره، چون حجاب آزاد میشه، چون رابطه مون با آمریکا خوب میشه... الآن تحویل بگیرین؛ فاتحه اقتصاد کشور رو خوندین...همانطوری که شما از مسئولین جمهوری اسلامی میخواین که پاسخگو باشه، شما هم برای رایی که دادین باید پاسخگو باشین...هستین؟ چرا اقتصاد و معیشت و سفره مردم نابود کردید؟ شما حقِ اعتراض ندارین؛ شما نباید از وضعیتِ فعلی طلبکار باشین شما باید بدهکار باشین... اینقدر صدام بالا رفته بود که بچه ها منو از صحنه دور کردن. از نهایتِ فریاد و اعتراض، حنجره ام درد گرفته بود(تا الآن هم خوب نشده) و انرژیم نزدیک به صفر شده بود... رفتم روی جدولِ بلواری که به مسجد حضرت مهدی(عج) منتهی میشد، نشستم تا تجدید قوا کنم... دانشجویانِ معترض که نزدیک ۳۰۰ نفر شده بودند، کم کم به سمت دربِ دانشگاه رفتند و رو به یگان ویژه خارج دانشگاه شروع کردن به شعار دادنِ قانون شکنانه و ساختارشکنانه و علیه جمهوری اسلامی شعاری که مدام سر میدادند این بود: زن، زندگی، آزادی مرد، میهن، آبادی همینطوری نشسته بودم و سرم پایین و چشمم بسته بود که یهو حس کردم چند نفر دورم هستند و دارن بهم نگاه میکنن سرمو بالا آوردم. دو دختر و سه پسرِ دانشجو بودند... ادامه دارد... ✍میم.چمران ⛔️اینجا حقیقت طور دیگری دیده میشود ✅@matinchamran