📜
داستان زیبای دوستی شاگرد امام صادق با یک اباضی مذهب
❤️
الگویی زیبا و مناسب برای تقریب مذاهب
✳️صفا و صمیمیت و همکاری صادقانه
هشام بن الحکم و
عبد الله بن یزید اباضی مورد اعجاب همه مردم کوفه شده بود. این دو نفر ضرب المثل دو شریک خوب و دو همکار امین و صمیمی شده بودند. ایندو به شرکت یکدیگر یک مغازه خرازی داشتند، جنس خرازی می آوردند و می فروختند. تا زنده بودند میان آنها اختلاف و مشاجره ای رخ نداد.
🔵چیزی که موجب شد این موضوع زبانزد عموم مردم شود و بیشتر موجب اعجاب خاص و عام گردد، این بود که
این دو نفر از لحاظ عقیده مذهبی در دو قطب کاملا مخالف قرار داشتند،
👈زیرا هشام از علما و متکلمین سرشناس شیعه امامیه و یاران و اصحاب خاص امام جعفر صادق (علیه السلام) و معتقد به امامت اهل بیت بود،
👈ولی عبد الله بن یزید از علمای اباضیه بود.
💠 آنجا که پای دفاع از عقیده و مذهب بود، این دو نفر در دو جبهه کاملا مخالف قرار داشتند، ولی آنها توانسته بودند تعصب مذهبی را در سایر شؤون زندگی دخالت ندهند و با کمال متانت کار شرکت و تجارت و کسب و معامله را به پایان برسانند.
❎عجیبتر اینکه بسیار اتفاق می افتاد که شیعیان و شاگردان هشام به همان مغازه می آمدند و هشام اصول و مسائل تشیع را به آنها می آموخت و عبد الله از شنیدن سخنانی بر خلاف عقیده مذهبی خود ناراحتی نشان نمی داد. نیز اباضیه می آمدند و در جلو چشم هشام تعلیمات مذهبی خودشان را که غالبا علیه مذهب تشیع بود فرا می گرفتند و هشام ناراحتی نشان نمی داد.
🔶یک روز عبد الله به هشام گفت: «من و تو با یکدیگر دوست صمیمی و همکاریم. تو مرا خوب می شناسی. من میل دارم که مرا به دامادی خودت بپذیری و دخترت فاطمه را به من تزویج کنی.»
🌹هشام در جواب عبد الله فقط یک جمله گفت و آن اینکه: «فاطمه مؤمنه است.»
❌عبد الله به شنیدن این جواب سکوت کرد و دیگر سخنی از این موضوع به میان نیاورد.
✅این حادثه نیز نتوانست در دوستی آنها خللی ایجاد کند. همکاری آنها باز هم ادامه یافت. تنها مرگ بود که توانست بین این دو دوست جدایی بیندازد و آنها را از هم دور سازد.
📚
مجموعه آثار شهید مطهری (ره) . ج18، ص: 299
📚ملل و نحل شهرستانی، جلد 1، چاپ مصر، صفحه ی 172 و صفحه ی 212.
📚مروج الذهب مسعودی، چاپ مصر، ج 2 ص 174، ذیل احوال عمربن عبد العزیز.
#تقریب
#وحدت
#مفتاح
#جهاد_تبیین
•••••✾•🌿🌺🌺🌿•✾••••
@meftahgolestan