آشفته کن ای غم، دل توفانی ما را انکار کن ای کفر، مسلمانی ما را امروز اوّل بهمن ماه سالروز تولد شاعر معاصر بود. قزوه طبع شعر خوبی دارد اما براستی این "طبع خوب" از کجا نشأت می گیرد؟ دکتر شفیعی کدکنی در جایی می نویسد: کسی که حرفی برای گفتن دارد، برای آنکه آن حرف را به گوش همه برساند سعی می کند آن را به ساده ترین زبان بیان کند و برعکس آن هم که مشخص است. قزوه تقریباً در تمامی آثارش ثابت کرده که حرف برای گفتن زیاد دارد؛ اما هنوز سؤال مطرح شده به قوّت خود باقی است: طبع خوب از کجا نشأت می گیرد؟ آیا هرکس که حرف مهمّی دارد، بیان و طبع خوبی هم دارد؟ قرآن کریم گرچه سخن خود را قول ثقیل معرفی می کند: (إِنَّا سَنُلْقی عَلَيكَ قَولاً ثقيلاً- مزّمّل)، ولی در عین حال آن را ساده نیز می داند: (و لَقد يسَّرنا الْقرآن لِلذّكر- قمر). چگونه چنین چیزی امکان پذیر است؟ برای خدایی که عَلی کلّ شیءٍ قدیر است به راحتی؛ ولی برای انسان ها چه؟ جواب این سؤال را هم باید از خود قرآن پرسید: (فإِنَّما يسَّرناهُ بِلسانك لِتبشِّر بهِ الْمتقين و تُنذِرَ بهِ قَوماً لُدًّا: پس جز این نیست که این قرآن را به زبان تو آسان کردیم تا پرهیزگاران را بشارت دهی و دشمنان ستیزه جو را بیم رسانی- مریم:97). تبشیر و تنذیر. به زبان دیگر: تعامل آگاهانه با دوست و دشمن. امّید که هیچ کس هیچ دشمنی نداشته باشد اما وقتی هست، باید او را به درستی شناخت و به روش های مختلف انذار داد، و دوست را نیز در آغوش گرفت و بشارت داد، و در همین "کنش های اجتماعی" داشتن است که می توان حرف های بزرگ را به زبان ساده بیان کرد و تلمیذ رحمان بود آنگونه که رسول مکرّم فرمود: الشّعراءُ تلامیذُ الرحمن. 1397/11/1 @mehdi_jahandar