همانگونه که باران پنجره ها و درها را باز می کند و آدم ها را می کشاند توی حیاط بین الحرمین ما را می کشاند توی حیات باران که روضه بود آنجا سقا خانه ها روضه ی خانگی بود آنجا و فرش های روضه را پهن کرده اند توی خیمه گاه روضه را شروع کرد فاطمه و برای دفع بلا صدقه داد ودفع بلا شخصا هر چه تلاش می‌کرد نمیشد مسیر نیزه ها را عوض کند تیرها را پشیمان کند و آن ها که فاطمه یکی یکی در خانه هایشان را زده بود در کوچه جمع شده بودند تا باز شدن درها را بسوزانند هوای تازه را بسوزانند جمع شده بودند توی کربلا چادر مهاجران را بسوزانند آن ها آمده بودند توی سقیفه آن ها بیخ گوش اشعری بودند آن ها نزدیک آمده بودند روضه آنجا بود جنینی شش ماهه که دو روز شد تکان نمی خورد سه روز شد تکان نمی خورد نوزادی شش ماهه بود که جان گرفته بودو در عوض تکان می خورد روضه آنجا بود افتاده بود کنار در نور را کشته بودند در دل ثریا روضه آنجا بود که صدقه خودش داشت روضه ی بلا می خواند... در حیاتی به این بزرگی گوشه ای از بین الحرمین هم بنشینم کافی ست بنشینم بعد باران انعکاس سبز نخل ها را رفت و آمد آدم ها را روی مرمر سفید ببینم با نور ببینم آن ها آمده بودند آب و انعکاس را بکشند اما همانطور که حوض بدون حیاط نمی شود حیات هم بدون کوثر نیست تصویر وضوی تو افتاده توی حوض و تصویر برادرت حسن که در باره اش با آیه ی والقلم نوشته اند نوشته اند تیر از تابوت حصیری عبور کرده بود سم از گلو عبور کرده بود و یک نفر نبود برود یک لیوان آب بیاورد که حداقل خورده های جگر پایین رود از راوی پرسیدم آیا انعکاس هم در مقتل روضه دارد؟ گفت: نوشته اند حسن تو بخوان حسین کسی که سنگ حوض می تراشد دستش قطعا نگین قشنگی دارد... کربلا داره بارون میاد https://eitaa.com/mehdinezarati