دو ماهی بود عضو چهارم خانواده بهمون اضافه شده بود..😍 خسته از کارهای نوزاد و شب بیداری ها چند دقیقه ای رو مبل نشستم تا استراحت کنم...😩 یه دفعه احساس کردم صدای نی نی دوماهه نزدیک تر داره میشه... از جا پریدم و رفتم‌ سمت اتاق ؛ در اوج ناباوری دیدم پسر بزرگم پایین تشک ابجی کوچولو رو گرفته و از رو تخت کشیده پایین و داره میارش تو هال... وقتی ترس و تعجب منو دید؛ گفت: مامان دیدم ابجی کوچولو تنهاست تو اتاق گفتم بیارم پیش خودمون..😇 خنده و دست و پا زدن آبجی کوچولو باعث شد ترسم به لبخند شیرینی تبدیل بشه...😍 @mehre_fereshteha