🌺🍃 گاهی ابرى ☁️ مى‌آيد، امّا نمى‌بارد برق ⚡️ مى‌زند، امّا نمى‌بارد فرصت‌ها را مى‌دهند، امّا ما بهره نمى‌گيريم 😢 رمضان‌ها 🌙 آمده و رفته، اما جز خيس خوردن چرك‌ها چيزى برايمان باقى نمانده است در همين شب‌هاى 🌘 ماه رمضان، كه ما دور هم مى‌نشينيم و مى‌گوييم ماه رمضان جديد آمد، بايد مواظب باشيم و به خودمان فكر كنيم 🧠، ولى مانند كسى هستيم كه به حمام 🛁 آمده است، ولى نه براى تطهير 🚿، كه براى بازى وقتى بچه 👶 بوديم، نزديك عيد كه مى‌شد، ما را به حمام 🛁 مى‌فرستادند چند تا بچه 👶 بوديم، بدجنس و بازى‌گوش. گاهى سه ساعت ⏰ در حمام مى‌مانديم... همديگر را مى‌زديم و پوست همديگر را مى‌كنديم... وقتى مى‌آمديم خانه 🏠، پشت گوش‌ها 👂و پاهامان 🦶همه كثيف مانده بود. مادر 🧕 ما هم كه خيلى دقيق بود، پشت گوش‌ها و آرنج‌هاى ما را نگاه مى‌كرد و مى‌پرسيد: اينها چيه⁉️ ما را تنبيه 😡 مى‌كرد و گريه مى‌كرديم 😭 ✔️ ما حمّام رفته بوديم، اما بازى كرده بوديم. ✔️ در مقام تطهير نبوديم. ✔️ رمضان‌ها آمده و رفته، ✔️ امّا ما لَعْبِ به رمضان داشته‌ايم و جدّى نبوده‌ايم 📚 علی صفائی حائری ﴿عین.صاد﴾، اخبات، ص ۳۰ 🍃🌺 🇮🇷 @mehre_mihan