#ماجرای_دبیر_زیست ۱
سومین روز از هفته ی اول باز گشایی مدارس با دوستم به مدرسه رفتم کلاس اول دبیرستان بودم.
دومین زنگ شیمی داشتیم ،یه اقای جوون به کلاس اومد و خودش رو دبیر زیست معرفی کرد.
جوون خوش تیپ و خوش پوشی بود.
کل بچه های کلاس اون زنگ مسخره بازی دراوردند،معلوم بود هرکدوم میخوان توجه اقای بیرامی رو به خودشون جلب کنند.
من از جلسه ی بعد با اینکه قد کوتاهی داشتم میز اخر نشستم دوست نداشتم خیلی در تیررس نگاه اقای بیرامی باشم...
اون سال به خیر و خوشی گذشت وسال بعد هم بر حسب تصادف دوباره کلاس زیست ما با اقای بیرامی بود.
بچه ها طبق معمول شروع کردند به مسخره بازی یا بقول خودشون خوشمزه بازی.
موقع حضور و غیاب متوجه نگاههای خاص بیرامی به خودم شدم. از جلسه ی بعد مثل سال گذشته سعی کردم دانش اموز میز اخر رو مجاب کنم تا جاش رو بامن عوض کنه