#منبرک_شماره_۵۱
به مناسبت ۲۰ شهریور؛ سالروز شهادت دومین شهید محراب، آیت الله مدنی به دست منافقان
خاطرهای از شهید محراب آیت الله مدنی
خاطره اول
شهید بزرگوار آیت الله مدنی فرمود: من در دو موضوع نسبت به خودم شک کردم. یکی این که به من می گویند: سید اسدالله! آیا واقعا من از اولاد پیامبر هستم؟ و دیگر این که آیا من لیاقت آن را دارم که در راه خدا شهید شوم یا نه؟ روزی به حرم حسین علیه السلام رفتم و در آن جا با ناله و زاری از امام خواستم که جوابم را بدهد. پس از مدتی، یک شب امام حسین علیه السلام را در خواب دیدم که بالای سرم آمد و دستی بر سرم کشید و این جمله را فرمود:
«یا بنی انت مقتول» یعنی ای فرزندم کشته می شوی که جواب دو سؤال من در آن بود، امام فرمود: فرزندم! پس من سید هستم و دیگر به من بشارت داد که من شهید میشوم.
خاطره دوم (قابل توجه بعضی از انسانها که تنها هستند، مانند پیرها و طلاب و دانشجویان و …)
شهید محراب، آیت الله مدنی، در زمان شاه تبعید شده بود”در کازرون، مَمَسَّنی” به تبعیدگاه رفتیم و دیدیم یک عالم بزرگوار، تنها در اتاقی نشسته است.
❓ گفتیم: حضرت آیت الله مدنی، ناراحت نیستید؟
گفت: نه! خوشحالم!
⁉️ گفتم: چرا؟!
گفت: چون در تبعید شاه هستم، هر نفسی که میکشم به خدا نزدیکتر میشوم و شاه هر لحظه، یک قدم به جهنم نزدیک میشود؛ لذا لذت میبرم
@mellate_shahadat