حضرت آیت الله مجتهدی فرمودند: روزی آیت الله العظمی شیخ جعفر کاشف الغطاء در نماز جماعت وقتی که در سجاده نماز نشسته بودند، سیدی آمد و گفت: از وجوهاتی که نزد شماست قدری به من کمک کنید. شیخ فرمود: تمام وجوهات را بین فقرا تقسیم کردهام و فعلاً چیزی ندارم. آن سید عصبانی شد و آب دهانش را به صورت آقا انداخت. شیخ بدون اینکه عصبانی شود و چیزی بگوید بلند شد و رو به جمعیت کرده و فرمودند :هرکس محاسن شیخ را دوست دارد به این سید کمک کند. پس از آن عبایش را گرفت و در میان صف ها رفت و پول جمع کرد و اتفاقاً پول زیادی جمع شد و همه را با آن سید داد.
آداب الطلاب ص311
داستان دلنشین منبر
https://eitaa.com/joinchat/3852271660Cc684dd4081