سلطان "محمد خوارزمشاه" وزیری نیکو خصال به نام "حسن عمادالملک ساوه ای" داشت که از یک طرف غمخوار حال رعیت و ازطرف دیگر علاقه مند به شعر و فرهنگ بود، درنتیجه دربار شاه محفل شاعران و نویسندگان مختلف بود. باری روزی شاعری به نزد سلطان محمد آمد و قصیده‌ای در وصف سلطان خواند و شعر چون در نظر سلطان مقبول افتاد دستور داد ، که هزار دینار به شاعر صله بدهند، اما حسن عمادالملک، وزیر ادب پرور این مقدار صله را کم دانسته و مبلغی دیگر برآن افزود. وقتی شاعر مبلغ اضافی را می بیند، از خزانه دار می پرسد :"چه کسی از ارکان دولت باعث این عطا شده است؟"گفتند :"سلطان وزیری دارد به نام حسن و او باعث افزایش مقدار صله شده است." اما چرخ روزگار به مراد شاعر نگذشت و شاعر به تنگدستی و فلاکت می افتد درنتیجه از نو به امید لطف سلطان و وزیرش، قصیده‌ای در مدح سلطان می سراید ، اما از بد روزگار حسن عمادالملک دارفانی را وداع گفته بود و وزیر جدیدی که بر مسند او تکیه زده بود، چندان اهل ادب نبود و حتی مبلغ صله ی را که سلطان وعده داد بود را کمتر می کند، از قضا نام کوچک وزیر جدید هم حسن بود در نتیجه شاعر پس از دریافت صله و دیدن رفتار متفاوت دو وزیر این شعر کنایه آمیز را می خواند :"زین حسن تا آن حسن صد گز رسن". با گذشت زمان و ناآشنا بودن دو حسن مورد بحث برای نسل های بعدی این مثل به شکل "این کجا و آن کجا" درآمد، که کنایه است از، دوچیز یا دو شخص که شبیه به هم هستند، ولی کارکرد یا برخورد کاملا متفاوتی نسبت به هم دارند. @MER30TV 👈💯