💠 دربارۀ عدالت اجتماعی
۳۴. مشارکت مردم و سنت (۵)
امام خامنهای در سالگرد رحلت امام خمینی یعنی چهاردۀ خرداد سال جاری (۱۴۰۰) بیانات مهمی در ضرورت مشارکت مردم در حاکمتی دینی ـ با استناد به قرآن و سنت ـ داشتند که ما بخشی از آن را میآوردیم:
«حاکمیّت دین را قرآن به صورت روشن بیان کرده؛ واقعاً اگر کسی این را انکار کند، حاکی از این است که در قرآن تدبّر درست نکرده. از طرفی قرآن اعلام میکند، آیۀ شریفۀ سورۀ نساء است که «ما اَرسَلنا مِن رَسولٍ اِلّا لِیُطاعَ بِاِذنِ الله»؛ [نساء: ۶۴] «پیغمبران را فرستادیم برای اینکه مردم از اینها اطاعت کنند»
خب در چه چیزی اطاعت کنند؟ موضوع اطاعت پیغمبران چه چیزهایی است؟ صدها آیۀ قرآن این موضوع را بیان میکند؛ مثلاً آیات جهاد؛ آیات مربوط به اقامۀ قسط، آیات مربوط به حدود و مجازاتها، آیات مربوط به معاملات و قراردادها، آیات مربوط به قراردادهای بین المللی...اینها یعنی حکومت»
این آیات نشان میدهد که در این موارد بایستی از رسول اطاعت بشود: در مسئلۀ دفاع از کشور، در مسئلۀ اجرای حدود، در مسئلۀ معاملات و قراردادهای اجتماعی، در مسئلۀ قرارداد با کشورهای دیگر، در مسئلۀ اقامۀ قسط و اقامۀ عدل، ایجاد عدل در جامعه؛ در اینها باید از پیغمبر اطاعت بشود؛ این یعنی حکومت؛ معنای حکومت غیر از این نیست. حاکمیّت اسلام با این وضوح در قرآن منعکس و روشن است.»
رهبری حکیم حکومت و حاکمیت دینی را که مردم باید از آن اطاعت و فرمانبرداری کنند، بیان کردند. بنابراین اطاعت مردم، به معنای مشارکت فعالانۀ مردم در اقامۀ حکومت و حاکمیت دینی است که کسی نباید از آن سرباز بزند و بگویند به من و تو چه! ادامۀ کلام معظمله:
«و البتّه در سنّت و حدیث و کلمات پیغمبر و کلمات معصومین هم که الیماشاءالله [هست]. خود رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) آن وقتی که نمایندگان مردم یثرب آمدند مکّه برای اینکه پیغمبر را دعوت کنند به یثرب -که بعد شد مدینةالنّبی- و با پیغمبر صحبت کردند در عقبهی منی، همین پیمان را از اینها گرفت؛ گفت من میآیم [لکن] بایستی دفاع کنید، باید تا پای جان حمایت کنید؛ و آنها قبول کردند، قول دادند. بعد هم وقتی پیغمبر وارد مدینه شد، حکومت اسلامی را تشکیل داد، حاکمیّت را به وجود آورد؛ این حاکمیّت مربوط به پیغمبری او بود، یعنی مسئلۀ دیگری نبود؛ چون پیغمبر بود، چون به او ایمان آورده بودند، این بود که حاکمیّت را تشکیل داد.»
آری پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم که حاکمیت دین در مدینه را تشکیل دادند، مردم بثرب پذیرفتند که در این حاکمیت مشارکت فعال داشته باشند و همواره در امور جامعه مشارکت فعالانه داشته باشد. بنابراین حاکمان حق ندارند، مردم را از حاکمیت دور کنند و خود را وکیل الرعایاء بدانند؛ زیرا این از حقوق مردم است. اما مردم هم حق ندارند که حق خود را به دیگران واگذارند، و قدرت و مسئولیت را از شانۀ خود کناری بیافکنند، زیرا این حق مساوی با تکلیف الهی است؛ که البته سخت است و همراه با مشکلات و چالشهاست، اما از آن گریزی نیست.