💠 دربارۀ عشق
۴۵. عشق در قرآن (۱۸) فقر به خدا
قرآن میفرماید: «يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ» [فاطر: ۱۵] «ای مردم شما به خدا نیازمندید، و خداست بینیاز ستوده» حقیقت عشق بنده به خدای سبحان از حقیقت «فقر ذاتی» انسان و «غنای ذاتی» خدای سبحان برمیآید، اگر بنده به این دو حقیقت معرفت پیدا کند، به سوی خدای تعالی شوق پیدا میکند، زیرا میداند که تنها با اوست که امکان مییابد، فقر خود را برطرف کند.
خواجه عبدالله انصاری فقر را چنین تعریف میکند:
«فقر، اسمی است برای رهایی بنده از اینکه خود را مالک ببینند.» [شرح منازل السائرین: ۲۹۹]
به این دلیل فقر مقدمۀ فناء فی الله است. عطار زیبا این حقیقت را تشریح کرده است:
«فقر اگرچه محض بیسرمایگیست با خدای خویشتن، همسایگیست
این چه بیسرمایگی باشد؟ که هست تا ابد هر دو جهانش زیرِ دست
چون به چیزی سر فرو نارد فقیر پس ز بیسرمایگی نبود گزیر [مصیبتنامه: ۳۱۲]
و این مقام عشق است که او از هرچه غیر اوست رهایی مییابد. زیرا حقیقت انسان، فقر محض است، یعنی کاملاً نیازمند و محتاج است، اما این «فقر الی الله» است، یعنی نیاز انسان فقط به خدای سبحان است و لاغیر. از سوی دیگر خدای تعالی غنای و بینیاز محض است. از سویی فقدان و نداری و بیچارگی است و از سوی دیگر وجدان، بینیازی و هستی ناب. به این دلیل فقر بیسرمایگی محض بنده و در عین حال همسایگی او با خدای تعالی است.