هدایت شده از mesaghمیثاق
🛑📢 📕 ۱۵ 📗 گفتم: جنگ پیامبر با کفار به منظور دفاع از خود بوده است، زیرا کفار قصد جان او را کرده بودند.محمد سرش را به نشان موافقت تکان داد و من حس کردم که در کار خود موفق شده ام. یک روز دیگر به او گفتم: آیا ازدواج موقت با زنان جائز است؟ گفت: هرگز گفتم: پس چرا خدا درقرآن تجویز کرده است " که از زنان کام گیرید و مهرشان را بپردازید " ؟ گفت: بلی! ولی عمر متعه را حرام کرده و گفته است: " دو متعه را که در زمان پیامبر حلال بود حرام می کنیم و هر که را بدین کار مبادرت کند مجازات خواهیم کرد. " گفتم: شگفتا پس چگونه خود را از عمر دالاتر می دانی؟ در حالیکه از او پیروی می کنی، عمر چه حق دارد بگوید: آنچه را پیامبر اسلام حلال کرده من حرام می کنم، تو چرا حکم قرآن را از یاد برده و به رأی عمر تسلیم شده ای؟ محمد خاموش شد و خاموشی او نشانه رضا بود. پس از آنکه او را به صیغه گرفتن راضی کردم، شروع به تحریک غريزه جنسی او با گفتن سخنانی کردم و چون جوان مجردی بود از او پرسیدم آیا مایلی صیغه ای داشته باشی و از آن لذت ببری؟ محمد سرش را به نشانه موافقت و رضایت پایین آورد. من به بهترین فرصت های مأموریتم رسیده بودم. با او قرار گذاشتم که حتما زنی را بعنوان صیغه برای او در نظر بگیرم. تنها نگرانی من این بود که محمد از سنی مذهبان بصره که مخالف این کار بودند، بیمی بدل راه دهد. به او اطمینان دادم که برنامه کاملا محرمانه خواهد بود و به زن نیز نام تو را نخواهم گفت. پس از این گفتگو فورا به خانه روسپی نصرانی که از سوی وزارت مستعمرات در بصره خود فروشی می کرد و جوانان مسلمانان را به فساد می کشاند رفتم و موضوع را با او در میان نهادم، پس از آنکه موافقت کرد، نام صفیه را برای او انتخاب کردم. قرار شد با شیخ به خانه او برویم، در روز موعود به اتفاق شیخ محمد به خانه صفیه رفتیم، هیچکس به جز صاحبخانه آنجا نبود، محمد پس از جاری کردن صیغه به مدت یک هفته و تعیین مهر که یک سکه طلا بود صفیه را به همسری برگزید. خلاصه من از خارج و صفیه از داخل در کار آماده ساختن محمد بن عبدالوهاب برای آینده بودیم، صفیه شیرینی زیر پا نهادن احکام دین و استقلال رای و آزادی را به محمد چشانده بود. روز سوم به سراغ محمد رفتم و دوباره بحث خود را آغاز کردیم. این بار گفتگوی ما درباره حرمت شراب بود. تصمیم گرفتم آیات و احادیثی را که به پندار او دلالت بر تحریم شراب داشت مردود شمارم، به او گفتم: اگر شرابخواری معاویه، یزید و دیگر خلفای بنی امیه و بنی عباسی را درست بدانیم چگونه روا باشد این پیشوایان دین همگی در گمراهی بسر برند و تنها تو راه صواب بسپاری؟ بی شک آنان کتاب آسمانی و سنت پیامبر را بهتر و بیشتر از من و تو می‌دانسته اند، پس به نظر می رسد که استنباط آنان از حکم خدا و سنت، حرمت شراب نبوده، بلکه کراهت آن بوده است. علاوه بر این در کتاب های مقدس یهود و نصاری اباحت شراب تصریح شده در حالی که این دین ها الهی بوده اند و پیامبرانشان مورد تأیید اسلام است. چگونه در یک دین الهی شراب حلال است و در دین دیگری حرام ؟ ما روایتی در دست داریم که عمر شراب می خورده تا اینکه آیه:" آیا شما از شراب خواری دست برمی‌دارید؟" نازل شده است. اگر شراب حرام بود پیامبر اگر عمر را به جهت شرابخواری حد میزد، در حالی که عدم مجازات او دلیلی بر حلیت شراب است. 🔰 میثاق همه چیز را ببینید👇 🇮🇷 🆔https://eitaa.com/mesagh 🛑📢شماهم این پست راحداقل برای یک نفرارسال فرمائید باتشکر