بر مدار عقلانیت
به نظر میرسد عدهای عامدانه قصد آن دارند از طریق انجام ترورهای کور و خشونتهای پراکنده، دولتمردان، معترضان و مردم را به استفاده گسترده از خشونت علیه یکدیگر وادارند تا از پس این تقابل، ایران و ایرانی را به جان هم انداخته و در چاه «جنگ داخلی» یا حداقل چاله «چرخه خشونت» گرفتار سازند. ایذه، اصفهان، مشهد و... در این چند روز محل پیادهسازی این سناریو بود. آنچه در این سه شهر اتفاق افتاد را جز فتنهای برای حس تنفر ملت از ملت و ایجاد دعوا و جنگ داخلی چیز دیگری نمیتوان نام نهاد. اگر چه دیدن تصاویر عملیاتهای ترور، خشونت و کشتار انسانهای بیگناه در کشور برای هر انسانی دردناک است با این حال به هیچوجه نباید در واکنش به این قضایا از اسب عقلانیت پیاده و بر یابوی عصبانیت سوار شد چرا که انجام اینگونه جنایات، تنها از سوی گروههای معاند و معدودی امکانپذیر است که به واسطه استیصال و ناتوانی در بسیج افکار عمومی در همراهی با افکار مندرس و کهنهشان چارهای جز استفاده از اسلحه برای پیشبرد اهداف خود نمیبیند. از اینرو، عاقلانه این است هم معترضان اگر دل در گرو وطن دارند صف خود را این گروهها جدا کنند و هم نهادهای امنیتی حساب این سلاخان را از سایر کسانی که به هر نحوی ممکن است در ناآرامیها حضور داشته باشند جدا سازند و به صورت دقیق و نقطه زن با این تروریستها در داخل کشور با شدت برخورد نماید. این نقطهزنی و دقت در برخورد سبب خواهد شد تا از یک طرف گروههای معاند نتوانند با سوءاستفاده و تحریف جمهوری اسلامی را به خشونت علیه شهروندان متهم نمایند و از طرف دیگر دیگرانی که هم که ممکن است به برخی عملکردهای نظام اعتراض داشته باشند اما هیچگاه حاضر به استفاده و کشتار انسانهای بیگناه نیستند تهییج به خشونت فزاینده نشوند.
حقیقت آن است که در قاموس انقلاب اسلامی کار فرهنگی مقدم بر هر کاری است بر این اساس علاوه بر تمرکز بر اصلاح ساختارهای معیوب و عملکردهای غلط، برخورد با مفسدین و جبران سوءمدیریتها، عمده تلاشها باید به سمت توضیح، آگاهسازی و اقناع مردم نسبت به واقعیتها و الگوها باشد، اتفاقی که اگر موفق باشد خود این مردم، یک حرکت مردمی را شروع خواهند کرد که میتوانند پایانی بر ماجرا باشد.
✍حسین حسینینژاد