هدایت شده از mesaghمیثاق
🛑📢 وقت نماز ظهر بود یکی از نمایندگان ردصلاحیت شده دردفترش بافرماندارشهر جلسه داشت وتعدادزیادی ارباب رجوع دردفترنماینده ردصلاحیت شده منتظر پایان جلسه نماینده وفرماندار بودندتامشکلاتشان رابه نظر نماینده برسانند! بنده هم از دوستان قدیمی نماینده بودم که چندسالی ارتباطم بانماینده قطع شده بود !به اصرارزیاد یکی ازآشنایان همراه اوبه دفترنماینده رفته بودم که باآشنایی قبلی که با او داشتم کاراین بنده خدارابه سمع ونظرش برسانم تاباصطلاح سفارشی انجام شود. حدودیک ساعت ازوقت نماز ظهر گذشته بود وجلسه نماینده وفرماندار همچنان ادامه داشت. تمامی صندلی های دفترنماینده ازارباب رجوع پرشده بود وبرخی هم سرپاایستاده بودند! بنده بلندشدم نزدِ یکی ازکارکنان دفترنماینده رفتم وعرض کردم نمازخانه کجاست؟پاسخ دادنمازخانه نداریم ؟!گفتم فرشی ، کارتنی،زیراندازی که بتوان نماز خواند ،دارید؟ پاسخ دادخیر ؟! وارد آبدارخانه شدم وضوع گرفتم وروی سرامیک آبدارخانه نمازخواندم و واردسالن اتظارشدم چنددقیقه ای سرپاایستادم تایکی ازصندلی ها خالی شد! بنده که مترصد این فرصت بودم سریع روی صندلی نشستم ،ده دقیقه ای گذشت که درب اتاق نماینده بازشد ونماینده وفرمانداربیرون آمدند !پس از تعارفات معمول از هم خداحافظی کردند ونماینده چندقدم به سمت وسط سالن آمد ! بلافاصله تمامی ارباب رجوع های حاضردور نماینده حلقه زدند ودرچندردیف منتظرارائه عرض حال بودند تنها فردی که روی صندلی نشسته بود بنده بودم که نظاره گر صحنه بودم ؟!نماینده همینطورکه به اطراف نگاه میکرد چشمش به بنده اوفتاد که مثل بقیه افراد حاضر دردفترش نیستم و روی صندلی بلندنشده ام !؟ ودور اورا احاطه نکرده ام !! شاید بلند نشدن بنده را توهین به خود تلقی میکرد!! ودرحضور آن همه ارباب رجوع واقعا چنین تلقی میشد!! که مطلوب بنده نیزبود!!ناگهات توجه اش به من جلب شد پس از چندلحظه خیره شدن به طرف بنده حرکت کرد وصف حلقه کنندگان راشکافت ودرحین آمدن به طرف من اظهار داشت ،خدا ! میگم این کیه ،روصندلی نشسته ! خوب دقت کردم! شمائید !دوست قدیمی! چرا اینجا نشسته ای !؟روبه اعضاء دفر وکارکنان چرا این دوست ورفیق من راپشت اطاق نگه داشته اید؟!دست بنده راگرفت وبی خیال همه ،بنده رابه اطاق برد وزنگ به کارکنان زد و سفارش آب میوه وپذیرایی داد!؟پس از احوال پرسی،چرا به دفتر نگفتید تابه من خبر بدهد، پشت درب نمانیدو.....درهمین اثناتلفن همراهش زنگ خورد از پشت میز بلند شد وتاکمر خم شد به شکلی که سرش بامیز فاصله ای نداشت!؟سپس پشت تلفن به تماس گیرنده اعلام کرد!؟تمام قد به احترام تان باشنیدن صدای زنگ، ازجابلندشدم وتعظیم کردم؟!خداوکیلی راست می گویم ،فلانی اینجادرخدمت اش هستم، میگی نه، ازش بپرس؟!(چاپلوسی وپاچه خواری)خلاصه چند دقیقه ای گذشت وماسفارش بنده خدا رااعلام کردیم ودر هنگام خداحافظی به او گفتم بهتراست یک قسمت از این دفتر راکه نظام اجاره آن رامی دهد به مکان نماز اختصاص بدهید !!بنده برای خواندن نماز مجبورشدم روی سرامیک آبدارخانه نماز بخوانم! خندید!؟نماز!!نمازخانه؟! دیگرچیزی نگفتم وخداحافظی کردم!؟ یادم آمد به سال ۱۳۵۹که خدمت یکی ازسران نظام مشرف شده بودیم وتوفیقی حاصل شد تا نماز مغرب وعشاء رابه امامت معظم له نمازبگذاریم!!ایشان (آقای نماینده مجلس دهم) باکفش به نماز جماعت ایستاده بود؟!!این عکس موجود است!البته پس از چاپ عکس درآن مقطع، مشخص گردید که آقای نماینده باکفش نماز می خوانده؟!!!! .👈کلیپ ،اخبار، وتحلیل های روزرادرکانال میثاق دنبال کنید🌹🔰🔰 🔰 میثاق همه چیز را ببینید👇 🇮🇷 🆔https://eitaa.com/mesagh 🛑📢شماهم این پست راحداقل برای یک نفرارسال فرمائید باتشکر