هدایت شده از mesaghمیثاق
♦️ حسین قدیانی، کاراکتری که باید داستانش را مرور کرد. 🔸 چه بر سر قدیانی آمد و چرا دشمنان دیروز قدیانی، امروز برایش هورا می‌کشند؟ 🔸 بازی کثیف مسعود بهنود که یک سرباز را از جبهه انقلاب گرفت..../شاید قسمت اول ۱۴۰۱/۱۰/۲۶ 🔺سال 88 ایران در برابر جبهه‌ای از فعالان رسانه‌ای وطن فروش و غول‌های بی شاخ و دمی که به میدان مجازی آمده و خاکریزی منسجم و متحد داشتند؛ چشم امیدش به چند وبلاگ که در بلاگفا و میهن بلاگ و پرشین بلاگ و.. بود، که پاسخی باشند به این حملات بی‌رحمانه ی ضد ملی در آن زمان و در چنین فضایی نام یک نفر مثل بمب صدا کرد! حسین قدیانی نام جوانی بود که با آن قلم عجیب و غریبش به یک قهرمانِ سایبری تبدیل شد. به شکلی که سایت اختصاصی وی (قطعه 26) در یک بازه زمانی بسیار کوتاه به بازدیدی میلیونی رسید و بازدید روزانه‌ی مطالبش کاری کرد که همه با حیرت بنشینند و او را تماشا کنند. 🔺قلم قدیانی به شیوه ای بود که وقتی نوکش را به سمت رئیس جمهور وقت (احمدی نژاد) می‌گرفت یا اگر تصمیم میگرفت با آن به خاتمی اشاره کند یا مثلا جمله ای درباره هاشمی یا رئیس قوه قضائیه بنویسد؛ آنها محکوم می‌شدند به اینکه در افکار عمومی زیر سوال بروند. آن سال‌ها و در محافل مختلف جایی نبود که اسم حسین قدیانی آورده نشود اگر کتابی می‌نوشت پر فروش میشد. اگر انقلابی‌ها همایش یا چیزی از این دست برگزار می‌کردند حتما باید دعوت میشد و یکی دو تا از آن مقاله های آتشین می‌خواند و خلاصه بازار برای افرادی چون او داغِ داغ بود. قدیانی در آن سال‌ها به شکلی می‌نوشت که برخی می‌گفتند اگر او یک ضد انقلاب بود قطعاً و یقیناً تندیسش را از طلا می ساختند. جمله ای که مرور زمان اثبات کرد غلط نبوده است 🔺امروز که پیج اینستاگرام تاجزاده به جای نگارش مطلبی جدید، یادداشتی از حسین قدیانی را بازنشر می‌کند می‌توان آن جمله را اثبات کرد. بله، پیکرتراشان ضدانقلاب اگر یقین پیدا کنند که حسین قدیانی همینی ست که می‌بینند از مجسه ی طلایش رونمایی خواهند کرد. سال‌ها از این ماجرا گذشت. در این سال‌ها اتفاقاتی رخ داد که از بیانش در متن امشب می‌گذرم تا جایی مفصل مرورش کنیم پس از گذشت سال‌ها رسیدیم به اوایل 98، درست جایی که رگه هایی از یک "مُشوَش بودنِ ذهن" به خوبی در نوشته های حسین خودش را نشان میداد آشفتگی که او تا اواخر 99 موفق شد پنهانش کند؛ اما از تیر 1400 به بعد رسماً سر باز کرده و خیلی ها که از دور درگیر این ماجرا بودند را شوکه کرد 🔺ماجرا اما از کجا شروع شد؟ برگردیم به تیر ماه 1398 من از تیر ماه 1398 یک متن و یک خبر را به خاطر دارم. یکی در سایت شخصی حسین قدیانی منتشر شد؛ متنی که در آن از باطبی و تاجزاده به بدی یاد میشد. همان تاجزاده ها و باطبی هایی که امروز برایش هورا می‌کشند. متنی که البته نشان میداد او از چیزی ناراحت است. همزمان با این متن بی بی سی هم برنامه ای منتشر کرد که آغاز در هم شکستن حسین قدیانی را با سناریو هوشمندانه ی مسعود بهنود رقم زد... اگر کمی درباره روش های سرویس اطلاعاتی انگلیس درباره زمین زدن افراد و همراه کردن آنها و یا وادار کردنشان به "شمشیر کشیدن علیه جبهه خودی" خوانده باشید؛ به کلمه ی " MICE" می‌رسید که مخفف چهار کلمه است که آخرین آنها یعنی حرف E ابتدای کلمه ی Egocentricity می باشد. 🔺خلاصه اش میکنم: وقتی می بینی فردی تنها شده یا به دنبال دوست می‌گردد یا حس میکند جایگاهش و موقعیتش را از دست داده یا تصور می‌کند جایگاهش در جبهه خودی بیشتر از اینها بوده و در حقش ظلم شده، حالا تو فرصت داری پیامی برایش بفرستی تا در هم شکستنش، آغاز شود. بی بی سی در برنامه ای که در تیرماه 98 منتشر شد، مستقیماً حسین قدیانی (ستاره ای که بی اندازه مورد بی مهری و بی توجهی خودی ها قرار گرفته بود) را هدف قرار می‌داد. بهنود آنجا روی آنتن زنده میگوید: حسین قدیانی قصه نویسی جادویی ست. قدیانی جوشش درونی شیرینی دارد و من تمام مطالبش را می‌خوانم! 🔺برگردیم به روش ام آی سیکس برای جذب مهره ها! وقتی به لحاظ روحی و روانی یک "سرباز" وضعیت خوبی ندارد و به حاشیه رفته، چند جمله ی هوشمندانه از این دست کافی ست تا او به حالت انفجار و بیزاری از جبهه خودی برسد حسین قدیانی که در آن سال‌ها میدید آنهایی که در سال 1388 از او عقب تر بودند چطور با بودجه جنگِ نرمِ ارگان های انقلابی، موسسه‌های فرهنگی زده و عددهای میلیاردی برای پروژه هایشان می‌گیرند به شکلی غیر عادی از این جمله‌ی مسعود بهنود اثر گرفت. بطوری که از سال 1398 تا کنون بارها و بارها همین ویدئو از مسعود بهنود در کانال تلگرامی حسین قدیانی منتشر شده و او مستقیماً در متن هایش به این اسم اشاره میکند بگذارید امشب داستان همینجا در این نقطه متوقف شود. مفصل در خصوص این پروژه خواهیم نوشت. شاید فردا شب/ شاید قسمت دوم