▪️ضربات دردناکی کشور دریافت کرده که در برخی موارد گفتن و نوشتنش زمان لازم دارد، از این سفرا چیزهایی میدانم و خبر دارم که گاهی اوقات کابوسش را میبینم. سفارت و سفیر، ویترین هر کشوری در کشورهای دیگر است، ویترینی به بزرگی عملکرد، فعالیت و رفتار شخصیتی و حضور و نفوذ شخص سفیر. یک سفیر میتواند روابط دو کشور را به اوج شکوفایی برساند و با فعالیتهای شخصی، ذوق و هنر خاص خود و در نهایت هم بهره گرفتن از ظرفیتهای داخل کشور دستکم در بخش خصوصی کارهای بزرگی کند، رفتاری که به دلیل سیاسی کاری محض، بیسوادی بسیاری از سفرا، دلسوز نبود اکثریت این افراد و در نهایت هم ضعف مفرط وزارت امور خارجه در پیگیری کار و درخواست عملکرد سفرا هیچ وقت شاهدش نبودیم.
▪️من همیشه رفتار و عملکرد سفرای امریکا و انگلیس را برای فعالیت مدنظر دارم. سفرای این دو کشور در هر کجا که حضور داشتهاند بیشترین تاثیر و روابط را در کشور میزبان داشته، کودتا کردهاند، دولت جابجا کرده، رئیس جمهور انتخاب میکنند، جاسوس استخدام میکنند و در مجموع هر کاری که بخواهند میکنند، چرا که خود این سفرا از افراد کارکشته، قوی و بدون شک دلسوز به منافع ملی کشورشان انتخاب میشوند. عملکرد آنها، پایه پیشرفت بعدیشان میشود و هر چه قویتر باشند، به مدارج بالاتری میرسند. سفرای امریکا معمولا از طرف وزارت خارجه این کشور و سفرای انگلیس همه افسران سرویس مخفی یا امآی6 هستند.
▪️در معدود کشورهای درجه دو و درجه سه، آنها سفرای کمتجربه و جوان را میفرستند و مدام از خدمات آنها بهره میگیرند. متاسفانه در سالهای بعد از انقلاب، سفارتخانههای جمهوری اسلامی در 90درصد مواقع، نقش «ناندانی» را بازی کرده و هیچوقت یک سفیر اثرگذار، فعال و نامی نداشتهایم و آن 10درصد هم به دلیل عملیاتی بودن کشور مقصد ناچار بودهاند که روزانه گزارش کار بنویسند. اسناد دوره رضاشاه را که میخواندم، سفرای ایران گزارشهای روزانهای میفرستادند و گاهی اوقات مسائلی در آنها پیدا میشد که آدم از این همه دقتنظر و وقت گذاشتن برای کسب چنین خبرهایی حیرت میکرد!!
▪️اما حالا چه؟ حالا دقیقا به کجا رسیدهایم؟ بروید سری به سایت سفارتخانههای کشورمان در کشورهای میزبان بزنید؛ واقعاً آدم خجالت میکشد... «ناندانی» سفارت برای افراد باعث شد تا از تلاش این سفرا برای گسترش روابط اقتصادی کاسته شود و یک سفیر از روزی که میرود در فکر چهار سال بعد خودش است؛ من هم دوستانی در وزارت خارجه دارم که خبرها را برایم میآورند و گاهی اوقات خون گریه میکنند. به خدا قسم شاید از حجم تجارت خارجی کشور 5درصد آن هم حاصل تجارت سفرا باشد (این درصد را نوشتم تا مدیون نباشم وگرنه همین عدد هم بسیار درشت است و آنها توان چنین کارهایی را ندارند)
▪️اینکه در این سالها باوجود اصرارهای رهبر انقلاب برای ایجاد بخش اقتصادی و فعال شدن سفارتخانهها در این حوزه عملاً اتفاق خاصی روی نداد از آن ناکامیهایی است که در سایر بخشهای اقتصادی کشور هم شاهدش هستیم. مثلا سفیری در یک کشور آسیایی داشتیم که بعدها به یکی از بزرگترین تجار حوزه مواد پتروشیمی تبدیل شد؛ چون سود خودش هم در میان بود به شدت در این زمینه تلاش میکرد اما در سایر بخشها هیچ کاری صورت نداد و همه تمرکزش را گذاشت روی این بخش! امروزه سفرای ما در کشورهای پیرامونی باید افرادی کارکشته، دلسوز، اهل فن و دلسیر باشند و نه باید خیلی زود وا بدهند.
▪️در اینجا باید بگویم که بدترین و تلخترین دوران خبرنویسی و گزارشنویسیام مربوط به دوران سفارت عباس موسوی در باکو بود؛ گاهی اوقات از رفتار و کردارش سردرد میگرفتم و البت بعدها فهمیدم وقتی اولاد فلان آقا با خانواده علیف روابط تجاری خصوصی دارد، نمیشود انتظار زیادی داشت و خود افراد هم خیلی زود آلوده میشوند و این آلودگی میتواند بر ماموریت طرف اثرات مخربی داشته باشد. بسیاری از دوستان پیام میدهند که «شاطر عباس» بالاخره رفت؛ اما این رفتن به چه بهایی و با چه هزینهای صورت گرفت؟ 30 ماهی که او با «تامالاختیاری» و جایگاه سفیر «فوقالعاده» حتی یک بار هم در برابر هرزهگوییهایی رژیم سفاک و مافیایی علیف عطسهای هم نکرد، هیچوقت فراموش نمیشود.
▪️البته امیدوارم که جانشین او همان معاملهگران دریایی انتخاب نکرده باشند؛ منافع ملی کشور فدای منافع خصوصی و خانوادگی افرادی شده و میشود که در برابر حجم آن ناچار به سکوت هستم. در باکو نه تنها سفیر، بلکه باید همه نیروها عوض شوند و البته همه مسوولان این حوزه در همه بخشها. باید بساط نفوذ، جاسوسی و خیانت یک بار برای همیشه جمع شود. در این مورد هم نمیخواستم بنویسم، اما گفتم کمی دردهایم را بگویم تا شما را نیز همدرد همیشگی ما در جریان باشید.