.
♻️ درباره شهید غیرت در سبزوار
🔰 حمید رسایی: اینجا سبزوار است، به جای سطل ماست روی سر کسی، در قلبش دشنهای وارد کردهاند و به دلیل شدت جراحت وارده به شهادت رسیده، اما صدای فریاد برخی شنیده نمیشود؟ چرا؟!
در شامگاه ۸ اردیبهشت یکی از شهروندان سبزواری متوجه ایجاد مزاحمت دوتن از اراذل و اوباش برای چند دختر جوانی و کشاندن او در جای خلوت میشود. جوان غیرتمند بلافاصله در حمایت از آن وارد عمل شده و با اراذل و اوباش درگیر میشود و از ناحیه قفسه سینه، قلب و پشت سر مورد مورد اصابت چاقوی دو شرور مسلح قرار میگیرد و به شهادت میرسد.
هر روز خبر تلخی از این دست میشنویم؟ چرا به اینجا رسیدهایم؟ چون برخی از کسانی که به صندلی مسئولیت تکیه دادهاند، نه فقط سنگ را بسته که سگ را هم وِل میپسندند! چون این مدل حیات سیاسی را برای رأی خودشان نیاز دارند!
چون یک عده دیگر که باید فریاد بزنند، مطالبه کنند، به دلیل سادهلوحی، بیحالی، راحتطلبی و صورتیبازی، نمیخواهند با مجرمین درگیر شوند، طبیعی است که وقتی اراذل وقیح و قانونشکن مثل سابق «اقتدار حکومت» را لمس نکنند؛ جری میشوند. اسمش را هم گذاشتهاند «رأفت» در سایه سیاست «کم کردن اصطکاک مردم و حاکمیت!»
بدون شک در کنار چاقوی این اراذل و اوباش و اسلحه نگهبان بانک بابلسر و ... این جماعت هم در خونهای ریخته شده شریکند!
اما دسته دیگری هم در این خون شریکند. به فیلم دوربین مداربسته و پوشش بد دو دختر توجه کنید! قطعا اگر جوانی که برای دفاع از آنها شهید شده، بابت این نوع پوشش به آنها تذکر زبانی میداد، احتمالا در جواب تذکر دلسوزانه او فریاد میکشیدند، با دوربین موبایلشان برای مصی جون فیلم میگرفتند، شاید میگفتند: به تو ربطی ندارد! خب چرا وقتی این جوان غیرتمند که خودش دختری ۱۴ ساله داشت، برای دفاع از آنها آمده بود، نگفتند به تو ربطی ندارد، جانت را فدای ما نکن؟!
چرا به اراذل و اوباش هوسرانی که با دیدن ظاهر آنها تحریک شدهاند و مزاحمت ایجاد کردهاند، نتوانستند بگویند نگاه نکن، مزاحم نشو، به تو ربطی ندارد؟ واقعیت این است که سوگمندانه دست این دختران هم به خون ریخته شده این جوان آلوده است...
#حمید_رسایی