هدایت شده از mesaghمیثاق
قسمت چهارم: همسری با عزم و اراده قوی همسرم در تمام شرایط دشواری که با آن روبه رو بود، اعم از زندان و شکنجه و تبعید و ترور با عزم و اراده قوی برخورد می کرد. هیچگاه در چهره همسرم نشان اندوه و درهم شکستگی و ضعف و بی تابی ندیدم بلکه از عزم و اراده او برای ادامه راه، الهام می گرفتم. به یاد دارم روزی، برادرم وحشت زده و هراسان به خانه آمد و گفت: شما اینجا نشسته اید؟ گفتم: چیزی شده گفت: ساواک به دنبال شماست. سریع همسرم را باخبر کردم تا غافلگیر نشود. همسرم هم فورا شروع کرد به کمک کردن به من، تا برای رفتن به زندان آماده شوم. وقتی احتمال بازداشتم قوت می گرفت با فراهم ساختن برخی لوازم ضروری خود را برای رفتن به زندان آماده میکردم. لباسهایم را عوض می کردم، ناخن هایم را می گرفتم، موهای بلند صورت را کوتاه تر میکردم و در تمام این موارد همسرم با صبوری کنارم بود و کمک می کرد. برگرفته از کتاب خون دلی که لعل شد. 🖋