هدایت شده از mesaghمیثاق
🔻شیخ بهایی با موش‌هایش شاه عباس را شکست داد! . ✍ روزی شاه عباس صفوی در اصفهان به دیدن شیخ بهائی رفت. از شیخ پرسید: در برخورد با افراد اجتماع اصالت ذاتی آنها بهتر است یا تربیت خانوادگی‌شان؟ شیخ گفت: به نظر من "اصالت" ارجح است و شاه بر خلاف او گفت: شک نکنید که تربیت مهم تر است. بحث میان آن دو بالا گرفت و هیچیک نتوانستند یکدیگر را قانع کنند. به ناچار شاه برای اثبات حقانیت خود او را به کاخ دعوت کرد تا حرفش را به کرسی نشاند. فردای آن روز هنگام غروب شیخ به کاخ رسید. وقت شام فرا رسید سفره ای بلند پهن کردند ولی چون چراغ و برقی نبود مهمانخانه تاریک بود. در این لحظه پادشاه دستی به کف زد و با اشاره او چهار گربه شمع به دست حاضر شدند و آنجا را روشن کردند. دراین هنگام  شاه گفت دیدی گفتم "تربیت" از "اصالت" مهم تر است ما این گربه های نااهل را اهل و رام کردیم که این نتیجه اهمیت "تربیت" است. شیخ در عین اینکه هاج و واج مانده بود گفت من فقط به یک شرط حرف شما را می پذیرم و آن اینکه فردا هم گربه‌ها مثل امروز چنین کنند. شاه که از حرف شیخ سخت تعجب کرده بود گفت: این چه حرفی است؟ فردا مثل امروز و امروز هم مثل دیروز. کار آنها اکتسابی است که با تربیت و ممارست و تمرین زیاد انجام می‌شود. ولی شیخ دست بردار نبود تا جایی که شاه عباس را مجبور کرد تا این کار را فردا تکرار کند.لذا شیخ به خانه رفت و بیدرنگ دست به کار شد. چهار جوراب برداشت و چهار موش بخت برگشته در آن گذاشت. فردا او باز طبق قرار قبلی به کاخ رفت تشریفات همان و سفره همان و گربه های بازیگر همان. شاه که مراسم دیروز را تاکیدی بر صحت حرفهایش می دید برای شیخ رجز می خواند که در این زمان شیخ موش‌ها را رها کرد که در آن هنگام هنگامه‌ای به پا شد. یک گربه به شرق و دیگری به غرب؛ آن یکی شمال و این یکی جنوب.و این بار شیخ بر پشت شاه زد و گفت: شهریارا یادت باشد اصالت گربه، موش گرفتن است؛ گرچه "تربیت" هم بسیار مهم. یادت باشد با "تربیت" می‌توان گربه اهلی را رام و آرام کرد ولی هرگاه گربه موش را دید به اصل و "اصالت" خود بر می‌گردد. 📚منبع: شاه عباس کبیر؛ به کوشش مریم نژاد اکبری