هدایت شده از mesaghمیثاق
«انحطاط» یا «اعتلا،» مسأله این است بعد از جنگ جهانی دوم، «نظریات استعماری» دیگر جوابگو نبود و به همین دلیل کشورهای غربی به نظریات توسعه متمایل شدند و از آن لحظه به بعد بود که کشورها را به دو دسته «توسعه‌یافته و توسعه‌نیافته» دسته بندی کردند در واقع نظریات توسعه، همان نظریات کلونیالیسم هستند و منظور نظریه پردازان از توسعه‌یافتگی، دست‌یابی به مؤلفه‌های توسعه غربی و بخصوص توسعه آمریکایی است که همه این شاخصه‌ها را در دنباله‌ خود دارد: -سرمايه گرايی ⬅️كاپيتاليسم -اباحه گری⬅️ ليبراليسم -اصالت بشر⬅️ اومانيسم -اصالت عرف⬅️ سكولاريسم -اصالت ماده⬅️ ماترياليسم -اصالت پول⬅️ مانيتاريسم -كفر كيشی⬅️ پاگانيسم -عدم اصالت اخلاق⬅️ آموراليسم -هنجار سازي از عرف⬅️ نرماليسم -اصالت تجربه ⬅️ پوزیتیویسم همه‌ این مؤلفه‌ها در تعارض ذاتی با دین مبین اسلام هستند خوب است نظریه پردازان به این پرسش‌ها پاسخ دهد: 🔹چرخ‌های توسعه وقتی که با بسط حرص و طمع و ولع بچرخد، آیا نتیجه‌ای بهتر از این دارد که ۴۹ میلیون نفر در آمریکا (یعنی یک هفتم جمعیت این کشور) گرسنه سر بر بالین بگذارند و محتاج نان شب باشند؟ 🔹آیا ۴۱ درصد جوانان و کودکان آمریکایی که از پدر نامعلوم متولد شده‌اند و سازمان ملل نداشتن خانواده و نبود تعهدِ پدر بر این افراد را بحران جهانی نامیده است، توسعه‌یافتگی‌ست؟ 🔹اگر ادعای پیشرفت دارند، چرا به دوران مادون بشر پسرفت کرده و رسم شنیع هم‌جنس‌بازیِ چند هزار سال قبل را مجور قانونی می‌دهند؟ چطور از فهم بدیهیات عاجز و درمانده‌اند که ازدواج یعنی پیوند دو جنس مخالف و نه عمل شنیع دو هم‌جنس؟ 🔹نسبت توسعه‌یافتگی با افزایش تصاعدی کلینیک‌های روان‌پزشکی و بحران افزایش اضطراب و استرس کجاست؟ 🔹اگر مدعی توسعه هستند، چرا بر سر نابودی کره زمین گوی سبقت از هم ربوده‌اند و هیچ‌یک حاضر به کاهش گازهای گلخانه‌ای نمی‌شوند؟ 🔹اگر توسعه یافته هستند، چرا در یک قرن اخیر، ۱۰۰ میلیون نفر کشته در دو جنگ جهانی روی دست بشر گذاشتند؟ 🔹کجای زامبیزاسیون و خشونت عریان نوجوانان آمریکایی که هر ازچندگاهی هم‌کلاسی‌ها و معلمان‌شان را به رگبار گلوله می‌بندند نشانه‌ی توسعه‌یافتگی‌ست؟ 🔷و در یک کلام، این رشد و توسعه‌یافتگی‌ست یا انحطاط و «غَی»؟ آیا ما نمی‌خواهیم توسعه‌یافته باشیم؟ صد البته؛ اما هر یک گامی که برای توسعه برمی‌داریم باید مبتنی بر عهدی باشد که با خدای خود بستیم و این عهد، عامل رشد و رشادت جامعه ماست و چنین توسعه‌ای، هم ترقی مادی را در پی دارد و هم تعالی و کرامت انسانی؛ توسعه‌ای که هم بسط جاده‌ها و سدها و راه‌ها و کارخانه‌ها و.. را ضمانت کند و هم تعالی انسانی را؛ شدنی نیست؟ پس چطور شمار انسان‌های به سعادت رسیده در این چهل سال با همه‌ انسان‌های صالح و سعادتمند تاریخ برابری می‌کند؟ توسعه‌ای می‌خواهیم که سعادت انسانی و کرامتِ ۹۹درصد جامعه را فدای طبقه یک درصدی‌های برخوردار نمی‌کند، چون هدف و سعادت، کرامت انسانی است برخلاف تعاریف ، «رشد» معادل «Grow» نیست «قاعده رشد» در آیت‌الکرسی روشن شده است؛ «رشد» توسعه و تعالی و کرامت انسانی را پایاپای می‌بیند برای اینکه به «رشد» برسیم: 1️⃣ انتقال شناسی میکنیم؛ و حرکت سینوسی توسعه را بر بستر خط کرسی افقی، پی می‌گیریم توسعه حاصل حرکت سینوسی سنت به مدرن است‌؛ حرکتی رو به جلو که تاریخ را می‌سازد، توسعه یافتگی حاصل شناخت و مدیریت این حرکت سینوسی و جلو رفتن ناظر به آن است 2️⃣ استعلا شناسی میکنیم، حرکت رو به بالا برای تعالی انسان را محقق می‌سازیم 3️⃣ حرکت پلکانی بین بردار توسعه و استعلا، بردار رشد است رشد حقیقی جامعه و انسان، حرکت بر روی این پلکان است؛ که هر پله‌ی آن، متشکل از یک خط توسعه و یک خط نهایی‌اش است ♨️ بیش از ۱۵سال است که نظریات توسعه به طور جدی به چالش کشیده شده است توسعه آمریکایی، زندگی مردم جهان را معنازدایی کرده است و تنها با بسط تکنولوژیکی، زرق و برق دیجیتالی به زندگی‌اش میدهد در حالی که هیچ جهش معرفتی و اخلاقی و انسانی در این نوع از توسعه دیده نمی‌شود چون توسعه و پیشرفت اگر برای «انسان» است، انسانیت را توسعه غربی قربانی کرده و بر سر قبرش نشسته است! آنچه که موجب میشود فرزندان این مرز و بوم احساس عقب‌ماندگی و عدم رضایت از زندگی در اینجا را داشته باشند، وجود استادانی است که چشم بر برجستگی‌های فکری-فرهنگی بسته و مدام «توسعه نیافتگی» کشور را بر سر جوان ایرانی می‌کوبند و نمی‌گویند این تمدن ایرانی- اسلامی بود که روبروی نظریات منحط توسعه، «قاعده رشد» را عَلَم کرده است. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌