هست و نیست بایدها!
مصاف به نقل از دکتر سعدوندی: در اقتصاد
#قیمت تعیینکننده نوع
#رفتار است
قبلا
نوشته بودم لیبرالیسم اقتصادی به لیبرالیسم فرهنگی هم خواهد رسید؟
علوم انسانی غربی و تحلیل های مبتنی بر آن جهان بینی، نگاه ویژه خودش را به انسان دارد و قطعا انسان شناسی شما تغییر خواهد کرد.
در حقیقت وقتی نگاه کسی به انسان و جامعه در چارچوب نظام سرمایه داری قرار بگیرد، بدون شک مجبور می شود
#جامعه_بازار و رفتار سودجویانه دنیایی را بپذیرد. رفتار اساسا یک امر فرهنگی است که اقتصاددانان آن را با عینک یوتیلیتارینیسم وقتی عقلایی می دانند که "بازاری" باشد.
آدام اسمیت و اقتصاد وحشی امروز مخلوق تغییر در یک مفهوم بنیادین است: Natural law
"قانون طبیعی" تا قبل از دیوید هیوم (استاد اسمیت) و بنتام معنای دیگری داشت. قوانین طبیعی همان فهم کلی انسانها از اخلاق بود؛ فهم هزاران ساله انسان از انصاف و عدالت و خیر و خوبی.
قانون طبیعی پیوندی میزد بین هنجارها و هستها. آنچه طبیعی بود همان هم ارزش بود.
اما ناگهان عقلانیت سکولار جای آن را میگیرد. قانون طبیعی میشود عقلانیت و عقلانیت میشود هر آنچه انسان به آن میل دارد!
در حقیقت بعد از هیوم، قانون طبیعی (آنچه هست) نه به وسیلهی دین و فهم انسانهای گذشته، بلکه بهوسیله انسان باصطلاح عاقلِ بینیاز از دین و توسط "دانش"مند کشف میشود.
به عبارت دیگر دعوا بر سر این نبود که "قانون طبیعی" باید وضعیت مطلوب را تعیین کند یا خیر!
بلکه محل نزاع آنجاست که کدام قانون طبیعی را انتخاب کنیم؟
قوانین الهی را یا قوانین وضع شده توسط انسان را.
دعوا بر سر شناخت "باید"ها بود و این شناخت بایدها از آن جهت که به شناخت انسان اتصال دارد، جنبه علمی دارد و از آن جهت که به بایدها مرتبط است جنبه ارزشی.
فلذا دانشمندان هر وقت بخواهند نگاه های ارزشی خود را از چشم شما دور نگه دارند، پشت جنبه علمی بایدها پنهان میشوند.
اینکه رفتار انسان تحت تاثیر قیمت است در حقیقت نتیجه این نگاه ایدئولوژیک است که می گوید باید رفتار انسان تحت تاثیر قمیت ها باشد و این "خوب" و "درست" است.