هدایت شده از mesaghمیثاق
شبیهِ‌بارشِ‌بارانم صلاحِ‌خویش‌نمی‌دانم برای‌بوسه‌به‌هرسنگی مطیعِ‌امرِبیابانم صدایِ‌ممتدِرفتن؛تو توچون‌سوارِبیابانی سکوتِ‌مطلقِ‌ماندن؛من شبیهِ‌خطِّ‌خیابانم چراجداکنم‌ازمن؛تو چراجداکنی‌ازتو؛من تویی‌که‌سرخیِ‌پاییزی منی‌که‌زردیِ‌آبانم مپرس‌ازآتشِ‌درآهم که‌غیرعشق‌نمی‌خواهم سپیدِخنده‌ی‌دیماه‌و سیاهِ‌شام‌ِزمستانم