هدایت شده از mesaghمیثاق
🌃 | مـن ضـعـیـف‌تـر از آنـم کـه سـربـاز تـو بـاشـم. سـربـاز تـو بـایـد قـوی بـاشـد و در بـرابـر هـمـۀ نـامـلایـمـات روزگـار مـثـل کـوه بـایـستد. باد و طـوفـان حـریـفـش نباشند و جـز از اخـم تو از چـیـزی نـتـرسـد و جـز از آه تـو زیـر بــار هــیــچ مشکل دیگری خم نشود. مـن ایـن طور نیستم و تو هم سرباز ضعیف نـمـی‌خـواهـی. اگـر بـنـا نباشد کـه نـام من در دفـتـر سربــازان تـو نـوشـتـه شـود، زنــدگــی را مـی‌خـواهـم بـرای چـه؟ پـس یـک راه بـیـشـتر ندارم، باید قوی شوم. تو اگر عاشقم کنی، هر چه از قدرت که لازم باشد، به دست خواهم آورد. یک روز عاشقت می‌شوم می‌دانم. شبت بخیر فرمانده!