ک نتیجه مرگ ارزشها و پایبندی فرهنگی در غرب است. *از هم پاشیده شدن خانواده و از بین رفتن فرهنگ دینی علت اصلی این پدیده است که در گذشته مانند سدی در مقابل سقط جنین و دنیا طلبی و بی بند و باری جنسی عمل می کرد.* همچنین تبلیغ روابط نا سالم جنسی در پرتو شعار احترام به آزادیهای فردی  به ویرانسازی هسته اولیه جامعه غربی یعنی خانواده کمک کرد. زبان اعداد در این فرایند وحشتناک است.  سقط جنین در امریکا به عنوان نمونه از ۶۰۰۰ در سال ۱۹۷۵ که این عمل از لحاظ قانونی مجاز شمرده شد هم اکنون  به ۵/۱ میلیون در سال رسیده است و در صد فرزندان بدون پدر از ۲۵% از کل جمعیت فراتر رفته و یک سوم فرزندان امریکا در خانه های والدین غیر واقعی خود زندگی می کنند . شاخص دیگر که بسیار خطرناک است در صد *خودکشی* در امریکاست که اکنون به سه برابر سال ۱۹۶۰ رسیده است و در صد معتادان و نه کسانی که از *مواد مخدر* در امریکا استفاده می کند، از شش میلیون فراتر رفته است ( البته تعداد کسانی که در نتیجه وفور سلاح و تیر اندازی های با دلیل و بی دلیل باید به این ارقام اضافه گردد). همچنین *کاهش ازدواج* در ایالات متحده امریکا و گسترش ارتباط جنسی خارج از کانون ازدواج همچنان ادامه دارد. البته در جامعه ای که ارتباط جنسی در آن کاملا آزاد است و مقررات ظالمانه در آن اعمال می شود که نیمی از ثروت مرد را در صورت طلاق به زن می بخشد به اوج خود رسانده است. در چنین جامعه ای انسانها بر اساس غریزه و شهوت و نه عقل و حکمت رفتار می کنند. یعنی زن بر اساس نیاز جنسی عمل می کند و نه بر اساس نیازهای روانی تکامل دو جنس و تکیه کردن به یکدیگر برای ساختن و تربیت کردن نسل آینده یک جامعه.      پدیده ی هم جنس بازی در غرب نیز متاسفانه به جایی رسیده است که هرگز قابل تصور نبود و آنچه تصورش در گذشته ناممکن بود  الان در حال اتفاق است. یک زن مانند هیلاری کلینتون که روزی بانوی نخست امریکا بود و یک دوره وزیر خارجه این کشور و نامزد انتخابات ریاست جمهوری از طرف حزب دمکرات امریکا بود و یکی از الگوهای اجتماعی در این کشور شمرده می شود چگونه در تظاهرات هم جنس گرایان شرکت می کند و در مصاحبه تلویزیونی همبستکی خود با آنها اعلام  و اظهار درک این رفتار ناهنجار این قشر از جامعه امریکا می کند. آیا این یک فاجعه نیست.   🔻  در پایان آقای بو کانن در جمع بندی کتاب خود می نویسد *این آمارها شاخص های یک جامعه پست است و یک تمدن در حال احتضار است و کشوری که چنین شرایطی دارد به هیچ وجه نمی تواند آزاد باشد زیرا  بدون فضیلت آزادی معنی پیدا نمیکند و فضیلت به دور از ایمان هیچگاه شکل نمی گیرد .*