♨️
#سی_ثانیه_نهجالبلاغه
«ستايش مخصوص خداوند است، هر چند روزگار، حوادث سنگين و مهم (و دردناکى براى ما) پيش آورده است و گواهى مى دهم که معبودى جز خداوند يگانه نيست، شريکى ندارد و معبودى با او نمى باشد و گواهى مى دهم که محمّد (صلى الله عليه وآله وسلم) بنده (برگزيده) و فرستاده او است.
اما بعد؛ نافرمانی از دستورات شخص باتجربه و دلسوز، تنها حسرت و پشیمانی به ارمغان میآورد.
در مسئله حکمیت، راهکارهای خود را شفاف و با صداقت به شما عرضه کردم.
اگر به سخنان «قصیر بن سعد» توجه میکردید، چه نیکو بود!
اما همچون عهدشکنانِ سرکش، از پذیرفتن نصایحم سر باز زدید، تا جایی که به نظر میرسید نصیحتکننده نیز از ادامه اندرز دلسرد شده است.
حالا وضع ما همانند شهر مردی از قبیلهی «هوازن» است که گفت: "من در فلان منطقه، پیشنهادم را مطرح کردم (ولی شما گوش ندادید)، اما فردا صبح، اثر آن را دریافتید»
( نهجالبلاغه، خطبه ۳۵)
شرح:
این خطبه در موجی از غم و اندوه، پس از واقعهی دردناکِ حَکَمیّت بیان شد.
معاویه و عمرو بن عاص، با بهرهگیری از جهل ابوموسى اشعرى و پیروانش، موفق شدند نتیجه حَکَمیّت را به نفع خود تغییر دهند.
امام (علیهالسلام) این سرزنش را خطاب به مردم کوفه کرد؛ زیرا نصایح حکیمانهاش را به دلیل جهالت، تعصب و راحتطلبی نپذیرفتند.
این جریان نشان داد که چرا امام بر ادامهی جنگ تا پیروزی توصیه کرده بود، چنانکه پند نپذیرفتن مردم به پیامدهای بسیار ناگواری برای مسلمان و جامعه اسلامی منجر شد.
نکته: «قصير بن سعد» از مشاوران مخصوص «جذيمه» بود و او را از ازدواج با ملکهی «الجزيره» منع كرد، امّا او حرف گوش نداد و به دست آن زن كشته شد، و قصير از آن به بعد میگفت: اى كاش حرفم را میشنید.
پس این عبارت حضرت بیان یک ضرب المثل است.
نکته: شعری که از مرد قبیله هوازن، حضرت نقل کرد، ماجرایش این است: شخصی به نام «دُرید بن صمّه» برادری به نام «عبدالله» داشت. آنان با گروهی در یکی از مناطق، جنگیدند و غنایمی به دست آوردند. دُرید برادرش را به ترک سریع منطقه هشدار داد؛ زیرا یکی از قبایل در تعقیب آنها بود، اما عبدالله نپذیرفت و کشته شد.
دُرید با تأسف این شعر را خواند و از آن پس، این شعر نماد از دست دادن فرصتها شد.
مسجدجامع مشکین دشت
@meshkindasht_masjedjame