-کتاب عمار حلب به بیان خاطراتی از گوشه هایی از زندگی شهید محمد حسین محمد خانی می پردازد. شهید محمد خانی مدیریت های عالی و برنامه‌ریزی‌های دقیق و بی نظیر داشت و همیشه درکنار نیروها بود. شخصیت شهید محمد حسین خانی یک اسطوره است اسطوره ای که برای همه دوست داشتنی است و هر کسی دوست دارد به نوعی در کنارش قرار بگیرد. عمار به معنای واقعی زندگی کرد و عاقبت به خیر شد. عاشق شهادت و ارباب بود و به آرزویش رسید. چه الگوهای برتری هستند برای همه جوانان ما محمدحسین هایی که در همین دوران و سرزمین زیستن اما به گونه‌ای متفاوت. ارادت خاصش به حضرت زینب سلام الله علیها او را به سوریه کشاند و در جمع مدافعین‌حرم قرارداد. خیلی زود فرمانده گردان و تیپ شد عمار پله های ترقی را در یک سال و کمتر طی کرد. بخشی از متن کتاب: انگاراین بشر بدنیا آمده تا دست خیلی ها را بگیرد و بنشاند پای سفره امام حسین (ع) از هم دانشگاهی لات و عرق خور تا مجاهد مسیحی سوری. انگار این بشر شهیدشد تا باز دست از کارهایش برندارد. سردار شهید حاج قاسم همیشه با قربانت شوم فدایت شوم با او حرف می‌زند و هر بار او رامی بیند بغلش می‌کند و او را می بوسد. بعد از شنیدن خبر شهادتش گریه می‌کند و می‌گوید: من عمارم را از دست دادم. هیچ‌کس برای من عمار نمی‌شود از شهادت او کمرم شکست. آن قدر عجیب و متفاوت که همگان در میان اشک و آه نبودنشان با یاد خنده های دلنشینش لبخند می‌زند و به یاد می‌آورند که همیشه می گفت: هنگامی که شهید شدم بگویید نوش جانت شهادت. https://eitaa.com/meslemostafaa