☑️#حکایت_زیبا
🚕یه روز سوارتاکسی شدم که برم فرودگاه...
درحین حرکت ناگهان یه ماشین درست جلوی ما از پارک اومد بیرون.
راننده تاکسی هم محکم زد رو ترمز و دقیقا به فاصله چند سانتیمتری از اون ماشین ایستاد.
راننده مقصر، ناگهان سرشو برگردوند طرف راننده تاکسی و شروع به داد و فریاد کرد.
اما راننده تاکسی فقط لبخند زد و برای اون شخص دست تکون داد و به راهش ادامه داد.
توی راه به راننده تاکسی گفتم: شما که مقصر نبودید و امکان داشت ماشینتون هم آسیب شدید ببینه و ما هم راهی بیمارستان بشیم. چرا بهش هیچی نگفتید؟ اینجا بود که راننده تاکسی درسی به من آموخت که تا آخر عمر فراموش نمیکند
گفت:
*"قانون کامیون حمل زباله".
گفتم:
یعنی چی؟
و توضیح داد: این افراد مانند کامیون حمل زباله هستن. اونا از درون لبریز از آشغالهایی:
مثل:
ناکامی،
خشم،
عصبانیت،
نفرت و...
هستند...
وقتی این آشغالها دراعماق وجودشان تلنبار میشه یه جایی برای تخلیه احتیاج دارن و گاهی اوقات روی شما خالی میکنند
شما به خودتان نگیرید، فقط لبخندبزنید، دست تکان دهید، برایشان آرزوی خیر کنید.
و ادامه داد:
حرف آخراینکه
آدمهای باهوش اجازه نمیدهند که کامیونهای حمل زباله، روزشان را خراب کنند...
https://eitaa.com/mhfstjjg
کــانــال عــشــق وآرامش