🔗 سلسله گفتارهای «هجرت تمدن ساز رضوی» 🎤برگرفته از سخنان حجة الاسلام و المسلمین استاد وکیلی 🔸موضوع: بررسی آثار و پیامد‌های هجرت مبارک امام رضا علیه‌السّلام از مدینه به توس 🔻گفتار دوم: در مجموع خصوصیات و وضعیت فکری، اعتقادی، سیاسی و اقتصادی در جهان اسلام دورۀ قبل از هجرت امام رضا علیه‌السّلام را می‌توان این‌‌چنین برشمرد: 1. رواج مکاتب انحرافی فکری و اعتقادی در اثر ارتباط جهان اسلام با مذاهب شرقی و غربی که تبدیل به یک بلای همه‌گیر شده بود. 2. گستردگی انحرافات اقتصادی و مالی بنی‌العباس و حیف و میل گستردۀ بیت‌المال در حالی‌که عموم مسلمین در فقر و مشکلات شدید مالی به‌سر می‌بردند. 3. اختلافات شدید بین بنی‌العباس در کسب مناصب حکومتی که در نهایت با دخالت‌های وزیر دربار، منجر به درگیری بین محمدامین و عبدالله مأمون گردید و این زد و خورد بین سپاه بغداد و خراسان تا قتل امین به دست برادرش قریب دو سال به‌طول انجامید. 4. فتنۀ درونی با شعله‌ور شدن کینۀ عربی عجمی در بین بنی‌العباس. زیرا مأمون در قتل برادر خود از عجم‌های خراسان استفاده کرد و سپس پایتخت را از بغداد به مرو منتقل نمود تا امور دربار به‌دست عجم‌ها بگردد. 5. تمایل شدید خراسانی به اهل‌بیت علیهم‌السّلام. به‌گواه تاریخ مردم سرزمین خراسان آن دوران که بسیار گسترده بود، علاقۀ شدیدی به سادات و امام‌زادگان داشتند با اینکه برخی از این بزرگان سادات، تسلیم امام زمان خود نبودند. از آنجایی که عموم سادات از شجاعان روزگار و اهل سخا و جود و بخشش و جزء عبادت‌کنندگان و پرهیزکاران بودند، مردم نمی‌توانستند بین آنها و ائمه علیهم‌السّلام تفکیک قائل شوند. این نگاه معرفتی که امروزه ما نسبت به ائمه علیهم‌السّلام داریم و می‌دانیم که امامت یک حقیقت ملکوتی است و قلب امام متصل به عالم ملکوت می‌باشد و باطن امام تمام نظام هستی را می‌گرداند، در آن دوره بسیار کم در میان مردم چنین دیدگاهی وجود داشته است تا اینکه آهسته‌آهسته از زمان امام رضا‌ علیه‌السّلام به‌بعد بخصوص در دوران امام هادی علیه‌السّلام، ائمه علیهم‌السّلام موفق شدند تا جایگاه امام را به‌طور کامل برای مردم بیان نمایند. لذا مردم گاهی به‌جهت وراثت، نورانیّت، اعمال حسنه و تقوای برخی از سادات نمی‌توانستند آنها را با ائمه علیهم‌السّلام تفکیک نمایند. 6. مسأله آخر در قبل از جریان ولایت‌عهدی مأمون، جایگاه ویژۀ شخصیت امام‌رضا علیه‌السّلام بود. ائمه علیهم‌السّلام به‌واسطۀ بصیرت باطنی و نور ملکوتی خود همیشه در تمام زمینه‌ها پسندیده عمل می‌کردند برخلاف برخی از سادات که با قیام‌های نسنجیدۀ خود و عدم اطاعت از امام دچار خسران شدند. به‌هرصورت اقبال عمومی مردم نسبت به حضرت رضا علیه‌السّلام به‌مراتب بیشتر از دیگر سادات بود، به‌نحوی که یکی از دلائل ملقّب شدن حضرت به «رضا» همین رضایت همگان از ایشان می‌باشد مگر عدۀ قلیلی که در تاریخ با اسم «واقفیه» خوانده می‌شوند. ▪️علت اصرار مأمون به خلافت امام رضا علیه‌السّلام مأمون در چنین شرایطی برای رسیدن به اهداف شخص خود، امام علیه‌السّلام را از مدینه به مرو فرا خواند. البته مأمون در ابتدا دعوت به ولایتعهدی نکرد بلکه دو ماه تمام مصرّ بود که خود را از خلافت عزل و امام علیه‌السّلام را به‌عنوان خلیفۀ مسلمین نصب کند، اما حضرت می‌فرمودند: «لایکون ذلک ابدا» به‌هیچ وجه چنین کاری شدنی نیست. اما چرا امام رضا علیه‌السّلام خلافت پیشنهادی مأمون را نپذیرفتند با اینکه می‌توانستند با این کار در کنار مرجعیّت علمی و ولایت باطنی، مرجعیّت سیاسی نیز داشته باشند؟ پاسخ مسأله این است که ولایت و خلافت ظاهری ابزاری برای حرکت دادن مردم به‌سوی خداست و یک تکلیف و واجب مستقل محسوب نمی‌شود. اما در منصب ریاست و رهبری ظاهری قرار می‌گیرد تا مردم را به‌طریق حق، هدایت کند. قطعاً چنین رهبری و خلافتی مدنظر مأمون نبود و حضرت در ورای این پیشنهاد تنها اسم و رسم منصب را می‌دیدند و می‌دانستند که پذیرش آن در صورت نبودن ابزار کافی برای اجرای حق، بیشتر به حقانیّت ضربه زده و موجب بدنام شدن اهل حق می‌شود. مُراد و مقصود مأمون این بود که حضرت در همان فضایی که وی آماده کرده بود با کادر پیشنهادی او و مشورت‌های مداوم شخص مأمون، رهبری جامعۀ مسلمین را برعهده بگیرند! چیزی که مسلماً‌ شدنی نبود و قبول کردن آن از سوی امام، تأیید حکومت مأمون بود. پس از آن امام رضا علیه‌السّلام پیشنهاد خلافت را نپذیرفتند، مأمون با تهدید کردن حضرت به قتل، ولایتعهدی را به ایشان تحمیل کرد. مأمون شخص دانشمند و اهل علمی بوده که در مناظرات مختلف، با استدلال‌های قرآنی و روایی اثبات ولایت امیرالمؤمنین علیه‌السّلام و اثبات انحراف خلفا را می‌کرده و حتی از فتاوای خلاف تشیع، تبرّی می‌کرد.