علـــے‌بیهوش‌بود فرزند‌سرپدررابه‌دامــن‌گرفت یه‌وقت‌چشماشــو‌بازکردوگفت‌: _حسنـم‌گریه‌نکن گفت: بابا‌کمرم‌راشکستی این‌حرف‌خیلی‌آشناست قربون‌اون‌اقایی‌که‌درصحرای‌کربلا‌گفت: برادرکمرم‌راشکسـتے... 💔