سارکو، که مرد حیلهگر و صیاد ماهری بود، سوار بر قایق پارویی کوچک خود، در سطح برکه، مشغول پاروزنی، و گشت و گذار بود؛ او در جست و جوی چیزی بود!
به آهستگی پارو میزد، تا صدای حرکت قایق او، در برکه نپیچد. ظاهراً سعی داشت کسی را غافلگیر کند، یا شاید جانوری را!
**
سارکو، مرد موذی و طمعکار، در حالی که به آرامی پارو میزد، به یکباره، از دور یک قورباغهی سبز زیبا را دید. لبخندی موذیانه زد و آرام آرام به آن 🐸 (قورباغه)نزدیک شد. قورباغهی در حال
چرتزدن. قایق سارکو به او نزدیک شد. سارکو، بدون اینکه چشم از قوری بردارد، آرام دست دراز کرد و دستهی سبد تور شکار را بلند کرد.🔺
🐸 احساس خطر کرد و از جای خود پرید و از روی برگ، جست زد. اما دیر شده بود. در حال پریدن، با تور سبد که از بالا به سمت او میآمد برخورد کرد و گرفتار شد؛ او اسیر سارکو شد.❗️
#میم_مثل_مُعَلّم 🌱