✍به نام حضرت دوست که هرچه دارم از اوست 🌙بعد از نماز مغرب و عشاء بود که یکی از دخترهای مسجدی اومد بهم گفت: 🗣غروب فاطمیه رفته بودیم و پسر ها تو فاطمیه اومدند و خوب مزاحم برنامه های ما شدند 👤چون بهشون خیلی محرم و نامحرم رو توضیح دادم و گفتم که خیلی مراقب باشند و دخترا به پسرها و بر عکس کاری نداشته باشند و فهمیدند که چقدر به محرم و نامحرم حساس هستم. 👣خلاصه بگم عصبانی شدم ورفتم سمت فاطمیه تا با پسر یه صحبت مفصل داشته باشم 🤨دیدم لامپ هام خاموش 😠گفتم خدایا این پسرها نماز دوم نموند اومدن فاطمیه چیکار می کنند!؟ 😇تا وارد شدم خدا این صحنه رو برای همه شما بیاره یه وقت دیدیم تو تاریکی تمام صورت پراز برف شادی شده نگو اینا نقشه کشیدن که یه غافلگیرانه برام بگیرند 🙃 بچه های گل یم برام جشن گرفتند برای رفاقت و دوستی بیشتر شنبه ٢٨ بهمن سال ١۴٠٢