تاریخ خوارج -شهید مطهری : تاریخ خوارج، عجیب و عبرت ‏انگیز است، از این نظر که وقتی عقیده دینی با جهالت و نادانی و تعصب خشک آمیخته شود چه می‏ کند! ابن عباس وقتی که به فرمان امیرالمؤمنین علیه السلام مأمور شد برود با آنها صحبت کند وضعی دید که حیرت کرد: «رَأی‏ مِنْهُمْ جِباهاً قَرِحَةً لِطولِ السُّجودِ، وَ ایدِیاً کثَفَناتِ الْابِلِ، عَلَیهِمْ قُمُصٌ مُرْحَضَةٌ وَ هُمْ مُشَمِّرونَ» گروهی را می ‏بیند آثار سجده در پیشانی های آنها، کف دستهایشان مثل زانوی شتر پینه‏ بسته، پیراهنهای شسته مندرس پوشیده و دامنها به کمرزده آماده کارزارند. مورخین نوشته ‏اند اینها مردمی بودند که از گناهانی از قبیل دروغ پرهیز داشته ‏اند، حتی در حضور جبّارانی مثل «زیاد» عقیده خودشان را کتمان نمی‏ کردند، با اهل معصیت مخالف بودند، بعضیها قائم اللّیل و صائم النّهار بودند. از آن طرف عقایدی قشری و سطحی داشتند... .اکثر خوارج همه فرق مسلمین را کافر می ‏دانستند، با آنها نماز نمی ‏خواندند، ذبیحه آنها را نمی‏ خوردند، به آنها زن نمی‏ دادند و از آنها زن نمی‏ گرفتند، عمل را جزء ایمان می‏ شمردند و همین جهت که عمل را جزء ایمان می‏ دانستند آنها را تنگ نظر کرده بود، و به همین سبب از هر کس گناه کبیره‏ ای می ‏دیدند می‏ گفتند کافر شد، می‏ گفتند: جز ما باقی همه کافر و اهل جهنم‏ اند.خوارج در حقیقت از نظر خودشان قیامشان برای امر به معروف و نهی از منکر بود... دو شرط از شرایط امر به معروف و نهی از منکر از شرایط اولیه است که در همه موارد لازم است و خوارج فاقد هردو شرط بودند بلکه منکر یکی از این دو شرط بودند. آن دو شرط یکی بصیرت در دین است و یکی بصیرت در عمل. بصیرت در دین یعنی اطلاع کافی و صحیح در امور دینی داشته باشد، حلال را از حرام، واجب را از غیر واجب تشخیص بدهد، و اینها نداشتند، لهذا یک آیه قرآن را که می‏فرماید: إِنِ الْحُکمُ إِلَّا لِلَّهِ یقُصُّ الْحَقَّ وَ هُوَ خَیرُ الْفاصِلِینَ‏ دستاویز قرار دادند و جمله «لا حُکمَ الّا لِلَّه» را شعار خود ساختند در صورتی که این آیه ربطی ندارد به موضوعاتی از قبیل موضوع حکمیت و امثال آن. اما بصیرت در عمل: در باب امر به معروف و نهی از منکر، شرطی ذکر می‏ کنند تحت عنوان احتمال اثر، و شرطی ذکر می‏ کنند تحت عنوان عدم ترتب مفسده؛ یعنی امر به معروف و نهی از منکر برای این است که معروف رواج بگیرد و منکر محو شود، پس در جایی باید امر به معروف و نهی از منکر کرد که احتمالًا این کار اثر داشته باشد و اگر می‏ دانیم که قطعاً بی‏ اثر است واجب نیست؛ دیگر اینکه این عمل برای این است که یک مصلحتی انجام شود، پس در جایی باید صورت بگیرد که مفسده بالاتری بر آن مترتب نشود. لازمه این دو شرط بصیرت در عمل است. آدمی که در عمل بصیرت ندارد نمی ‏تواند پیش‏ بینی کند که آیا اثری بر این کار مترتب هست یا نیست و آیا مفسده بالاتری هست یا نیست. این است که امر به معروف ‏های جاهلانه همان‏طوری که در حدیث آمده افسادش بیش از اصلاحش است.در مورد سایر تکالیف، گفته نشده که شرطش این است که بدانی یا احتمال بدهی این کار تو فایده دارد، اگر احتمال فایده می‏ دهی بکن و اگر احتمال نمی‏ دهی نکن (و حال آنکه در هر تکلیفی- چنانکه قبلًا عرض کردم- فایده‏ ای و مصلحتی منظور شده) زیرا تشخیص آن مصلحتها بر عهده مردم گذاشته نشده. درباره نماز گفته نشده اگر دیدی به حالت مفید است بخوان و اگر دیدی مفید نیست نخوان. حتی در روزه هم گفته نشده اگر احتمال می‏ دهی فایده دارد بگیر و اگر احتمال نمی‏ دهی نگیر. در روزه گفته شده اگر دیدی به حالت مضر است نگیر. همچنین در حج یا زکات یا جهاد این طور قیدی نشده، اما در باب امر به معروف این قید هست که ببین چه اثری و چه عکس ‏العملی دارد و آیا کار تو و عمل تو در جهت صلاح اسلام و مسلمین است یا نه؟ در این تکلیف هرکسی حق دارد بلکه واجب است که منطق را و عقل را و بصیرت در عمل را و توجه به‏ فایده را دخالت دهد. این عمل که به نام «امر به معروف و نهی از منکر» خوانده می‏ شود تعبدی محض نیست. این جهت که اعمال بصیرت در امر به معروف و نهی از منکر واجب است مورد اتفاق جمیع فرق اسلامی است به استثنای خوارج. خوارج روی همان جمود و خشکی و تعصب خاصی که داشتند می‏ گفتند امر به معروف و نهی از منکر تعبد محض است، شرط احتمال اثر و عدم ترتب مفسده ندارد، نباید نشست در اطرافش حسابگری کرد، تکلیفی است باید چشم ‏بسته انجام داد. خوارج طبق همین عقیده با علم به اینکه کشته می‏ شوند و خونشان هدر می ‏رود و با علم به اینکه هیچ اثر مفیدی بر قیامشان مترتب نیست قیام می‏ کردند، ترور می‏ کردند، شکم پاره می‏ کردند، و لهذا اینها نه فقط در عمل بصیرت نداشتند بلکه منکر بصیرت در عمل در باب امر به معروف و نهی از منکر بودند و از این راه مصیبتی بزرگ برای عالم اسلام به وجود آوردند. مجموعه آثار استاد شهید مطهری ، ج ‏4، ص 824-820/