دریای اشک اشکی چکیده دارم در لیلة الرغائب توفان به دیده دارم در لیلة الرغائب از هجر روی یارم در باغ و در بهارم نخل خمیده دارم در لیلة الرغائب با اشک در مناجات از سوز در عبادات گلهای چیده دارم در لیلة الرغائب از بس گناهکارم آئینه در غبارم رنگ پریده دارم در لیلة الرغائب از سوز سینه امشب با ناله های یارب آه دمیده دارم در لیلة الرغائب اندوه بی شماری چشمان بی قراری در خون تپیده دارم در لیلة الرغائب ای دل ز من چه دانی کز آتش تو جانی بر لب رسیده دارم در لیلة الرغائب «یاسر» به شام ویران چون جلوه ی گلستان صبح سپیده دارم در لیلة الرغائب ** محمود تاری «یاسر»