همی یلدا که شب‌هایش دِراز است نشستن دورِ همدیگر نیاز است شب یلدا شبی با شورو حال است تو هم قدرش بدان یک شب به سال است بیا یلدا یمان را شاد باشیم یکی شیرین یکی فرهاد باشیم بگو ای شعرو غزل‌ها بگو در همچنین مَحفل محل‌ها که یلدا را برین شب حرف باشد زمین هم سر بسر پُر برف باشد یکی با خاطراتش قصه گوید یکی هم از دلی پُر غُصه گوید یکی از مِلک و از املاک گوید یکی افسانه ی غمناک گوید یکی عَیّاش وخوش اَندر هوس است یکی نالان چو طوطی در قفس است یکی در فکرِ چای شیرو عسل است یکی عاشق به هر شعرو غزل است یکی از نقشِ قالی فرش گوید یک هم از مَلایک عرش گوید یکی از رَنج و از مشکل بگوید یکی از بندرو ساحل بگوید یکی از شمع و گل پروانه گوید یکی از حافظ و می خانه گوید بخوان از شعر سعدی بهر مهمان غزل‌ها یی فراوان از گلستان قدیما روی کُرسی میوه ها بود محبت بهرِ هم دل با صفا بود خوش آن شب‌ها که با هم می‌نشستیم که قلیان رو براه قند می شکستیم چنان سر گرم داستان قصه بودیم رها از هر غَمی هر غُصه بودیم خداوندا کریم و مهربانی جوانان را به کام دل رسانی بکن لطفی خدا در حق پیران که باشند آخرش از اهلِ ایمان خدایا رنج و مِحنت را تو بردار نباشد بنده ای در غم گرفتار خدایا زندگی ها را تو گرم کن اگر هر دل خَشِن باشد تو نرم کن بیا مهدی که یَلدا با تو زیباست که این یک آرزویی توی دلهاست https://splus.ir/ashar_seyedi ۲۸ آذر ماه سال ۱۴۰۲ برای شما یلدا سرودم یلدا تون مبارک